عسل ایرانی
واسه جنگ به دنبال حسّ و حال نگرد
چون که اون که برد هیچ وقت استخاره نکرد
عسل ایرانی
میبینی ؟؟؟
میبینی چه بی رحمانه ،
گامهایت را بر تن آسمان کوبیدی!
هنوز جایش کبود است...
و من هنوز نگاهم
به ردپای خسته ی شبهاییست ؛
که بی بهانه برای آمدنت سحر شدند...
اما تو هنوز هم خود را پشت سایه ی شب پنهان کرده ای...
چرا..
عسل ایرانی
آنقدر خوب هستم،که ببخشمت... اما.. آنقدر احمق نیستم،که دوباره به تو اعتماد کنم
عسل ایرانی
حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت ...
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت ...
حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ...
زخم داشت و ننالید...
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت ...
حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود ... !!
عسل ایرانی
این قضیه میگن واقعیت داره و توی مشهد اتفاق افتاده
مسافرکشه بدون مسافر داشته میرفته یهو کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافه ی مذهبی میبینه کنار میزنه سوارش میکنه و مسافر صندلی جلو میشینه یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی میپرسه :آقا منو میشناسی ؟راننده میگه : نه یهو راننده واسه یه مسافر خانوم که دست تکون میده نگه میداره و خانومه عقب میشینه مسافر مرد از راننده دوباره میپرسه منو میشناسی؟راننده میگه : نه. شما ؟مسافر مرد میگه : من عزرائیلم راننده میگه : برو بابا اُسکول گیر آوردی؟ یهو خانومه از عقب به راننده میگه :ببخشید آقا شما دارین با کی حرف میزنین؟ راننده تا اینو میشنوه ترمز میزنه و از ترس فرار میکنه. بعد زنه و مرده با هم ماشینو میدزدن
عسل ایرانی
غضنفر میمیره ..
شب اول قبر ملائکه میان بالا سرش میگن نمازات خوندی؟
میگه بابا بزار برسیم..!
عسل ایرانی
جا مانده است
چیزی جایی
که هیچ گاه دیگر
هیچ چیز
جایش را پر نخواهد کرد
نه موهای سیاه و
نه دندانهای سفید
حسین پناهی
عسل ایرانی
بیشتر از همیشه
زمانی تنهاییت رو احساس میکنی
که تو جمعی ,
جمعی که به اون تعلق نداری ..!!
akheyyyyyyyyyyy...man....dosesh dashtam...alan y jadidesh o0omade ba hamon maze....faghat daresh fargh dare
1390/12/6 - 21:50