maryam
از پــشیــمـانــی لـــَحظـه ای دَوام نمـی آوری...
اَگــر بــدانــی تــــصمیــم داشتـــَــــم چـه بـانــــــــــویــی بــَــرایــَـت شــَـوم ...
maryam
من دیـــوانه ی آن لـــحظه ای هستــم که تو دلتنگم شوی ؛
و محکم در آغوشم بگیــری ،
و شیطنت وار ببوسیم ....
و من نگذارم !
عشق من ...
بوسه با لـــجبازی ، بیشتر می چسبـــد ... !!!
maryam
مـن بـه آن کمـربنـد ایمنـی
کـه هـر روز سـرش را بـر سینـه تـو می گـذارد
حســــادت میکنــــم...!
maryam
گـاهـی اوقـات یـه اتـفـاقـایـی تـو زنـدگـیـت مـیـوفـتـه...
کـه بـاعـث مـیـشـه،دیـگـه اون آدم احـمـق سـابـق نـبـاشـی...
و ایـن خـيـلـی خـوبـه...
maryam
دختــــــرکه باشی .. دلت زود میگیره
از عالم و آدم ، وقتی یه حرف درشت بشنوی
وقتی دو رویی ببینی ، وقتی دروغ بشنوی ، وقتی خر فرض بشی....
دختـــــــر که باشی .. حتی اگه خیلیم ب خودت افتخار کنی ،
یه جاهایی خسته میشی از دختر بودنت ، گاهی حتی از بودنت ..
دختـــــــر که باشی .. زود بغض میکنی
بغضی که خفت میکنه ، وقتی نتونی ، نشه ، نذارن ، ک بیرون بریزی حرفایی ک تو دلت سنگینی میکنه خففففففففففه میشی...
میفهمی........!!!
maryam
شاید آنروز که سهراب نوشت:
"تا شقایق هست٬زندگی باید کرد."خبر از دل پر درد گل یاس نداشت...
باید اینطور نوشت هرگلی هم باشی٬چه شقایق چه گل میخک و یاس
"زندگی اجباریست".
maryam
رِفآقَت ِ مآ رو یه ِ زِلزلهـ 8 ريشتِری نِميتونست تِكون بده ؛ اَما ي ِ جِنس مخآلِف ...
maryam
ببخشید انگار زیادی عمگین نوشتم.........شرمنده ناراحت شدین.............فقط خواستم اروم شم.همین
شبتون پرتقالی...
دقیقااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
1393/02/30 - 22:12