در پي ممنوعيت حضور خانومها در پيست هاي اسكي بدون سرپرست قانوني ( همسر يا پدر ) اونايي كــه دوســت دارن بـــرن اســـكــــي در خــــدمــتـــشـــونـــيـــم ... نقش شوهر رو بازي مي كنيم ... اول از همه يه شارژ 2000 توماني ايرانسل مسيج ميكني تا 48 ســاعت بــــعـــدش زنــــگ مــيـــزنـــم بـــهـــت باهـــات قــــــرار مـــــــيــــــــزارم ... اگه ماشين خودم بيارم 30000 تومان مــيگيرم ،اگه ماشين خودت بياري 25000 تومان ميگيرم ، اگه دو نفرين ميتونم واسه يكيتون بابا شم واسه اونيكي شوهر كه اينجوري با تخـــفــيـــف مـــيـــشـــه 50000 تومـــان ... اگه با تريپ و قيافت هم حال كنم دفـــعــه بـــعـــد مـجــاني ميام باهات ... مسيج الكي نزنين كه جواب نميدم !!! :)))))))))

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+35

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 26901
ebrahim
490 پست
مرد - مجرد
1370-04-17
حالت من: عصبانی
فوق ديپلم
رستوران
اسلام
ايران - تهران
با خانواده
نرفته ام
نميکشم
1100
177 - 65
ebi_souri110@yahoo.com
09372301203

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(104 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(24 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

ebrahim
ebrahim
یارو عینکمو دیده میگه پلیسه؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ افسر وظیفست!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 15:57
+1
ebrahim
ebrahim
رفیقم اسم خانومم رو توی شناسنامه دیده. میگه: اِ زنته؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ دختر همسایس اسمش تو شناسنامه باباش جا نشده اینجا زدن گم نشه
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 15:57
+1
ebrahim
ebrahim
دیشب به خوهرم میگم برقو خاموش کن میگه میخوای بخوابی گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میترسم بابا برقی بیاد.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 15:56
+1
ebrahim
ebrahim
دیشب به خوهرم میگم برقو خاموش کن میگه میخوای بخوابی گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میترسم بابا برقی بیاد.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 15:55
+1
ebrahim
ebrahim
رفتم کنارش وایستادم دهنمو باز کردم یه چیز بگم نتونستم رفتم برگشت گفت میخواستی چیزی بگی؟؟؟؟؟میگم پـَـــ نــه پـَـــ میخواستم ببینم دهنم تا کجاباز میشه!!!!
2 دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 15:36
+1
ebrahim
ebrahim
بچها سعی کنید تکراری نفرستید
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 15:20
+1
ebrahim
ebrahim
به طرف ایستگاه تاکسی ها رو نشون دادم . میگه : اینا تاکسی اند ؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ نمایندگی سیار ایرانسله
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 14:37
+1
ebrahim
ebrahim
فرهاد و هوشنگ هر دو بيمار يك آسايشگاه روانى بودند. يكروز همينطور كه در كنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عميق استخر انداخت و به زير آب فرو رفت. هوشنگ فوراً به داخل استخر پريد و خود را در كف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بيرون كشيد. وقتى دكتر آسايشگاه از اين اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصميم گرفت كه او را از آسايشگاه مرخص كند. هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من يك خبر خوب و يك خبر بد برايت دارم. خبر خوب اين است كه مى توانى از آسايشگاه بيرون بروى، زيرا با پريدن در استخر و نجات دادن جان يك بيمار ديگر، قابليت عقلانى خود را براى واكنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به اين نتيجه رسيدم كه اين عمل تو نشانه وجود اراده و تصميم در توست. و اما خبر بد اين كه بيمارى كه تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از اين كه از استخر بيرون آمد خود را با كمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى كه ما خبر شديم او مرده بود. هوشنگ كه به دقت به صحبتهاى دكتر گوش مى كرد گفت: او خودش را دار نزد. من آويزونش كردم تا خشك بشه...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 14:35
ebrahim
ebrahim
“چطور مي فهمي كه در سال 2012 هستي؟” [فایل]
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 14:19
+1
ebrahim
ebrahim
ايراني بودن ، به طول و عرض " فروهري" که ميندازي گردنت نيست ... به نيک بودن رفتارتــه ...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 11:03