fereshte
خواستم بگویم کیستم دیدم نگویم بهتر است ... آنکس که با من میماند خود مرا خواهد شناخت و آنکس که نمیماند همان بهتر که نشناسد مرا
fereshte
چه فرقی میکند ساعت را به عقب بکشم وقتی حسرت هایم تکراریست وقتی نگاهت بر نمیگردد وقتی صدایت دیگر مرانمیخواند چه فرقی میکند این عقربه ها برگردند وقتی ثانیه به ثانیه اش بی کسی است وقتی چشمان خیره ام سالها برای گذشتن همین دقایق وقت گذاشته اند
fereshte
باید قمار باز باشی تا بفهمی فرق بین باختن و بد باختن را
fereshte
چه وسوسه ای دارد خدا بودن فکرش را بکن ! همیشه کنار تو نزدیکتر از رگ گردنت باشم ....!
fereshte
دور افتاده ام ! دور از کسی که دوستش دارم هیچوقت فاصله ها را نمیبخشم...
fereshte
زمزمه های تو در گوشم نیمه شب رقص ملافه ها بوسه های کوتاه دوستت دارم های یواشکی خنده های کوچک و دستانمان که یکدیگر را آرام پیدا میکنند
fereshte
حکایت عجیبیست رفتار ما آدما رو خدا میبینه و فاش نمیکنه مردم نمیبیننو فریاد میزنن...!!!
fereshte
اون دوتا مست چشات منو خوابم میکنه .........
fereshte
خوشبحالتون همه خوابید من از تنهایی و تنهایی خواب نمیرم ولی شما بخوابید آروم
fereshte
تنهایی چیزای زیادی ب آدم یاد میده اما تو نرو بذار من نادون بمونم...