امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+13

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 11732
melika
90 پست
زن - مجرد
1373-07-29
حالت من: عاشق
اسلام
ايران - تهران
با خانواده
نميکشم
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شرق
170

دوستان

(30 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(17 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

melika
melika
I وقتی شب خوابت نمیبره یعنی یه. نفرداره بهت فک میکنه واسه همینه من.
.
.
.
.
.
.

.
هروقت سرم ومیذارم روبالش بیهوش میشم :-/
دیدگاه  •   •   •  1393/05/16 - 11:03
+4
melika
melika

اگه بدونید چنگیزخان با سوزوندن کتابای علمی
چقد از بار درسهایی که قرار بوده بخونیم کم کرده
هر شب جمعه واسش فاتحه میخونید !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/22 - 15:18
+10
melika
melika

هرکجا هستی باش ...
به درک ...
پنجره ... فکر ...
هوا ... عشق ... زمین ...
مال خودت ...
اصلا خاک تو سرت ...
.
.
.
(هیـــــــس! سهراب سپهری اعصابش خرده؛ هیچی نگو! )
دیدگاه  •   •   •  1392/10/22 - 15:15
+9
melika
melika
"مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت
تعریف کرد...
دکتر گفت:به فلان سیرک برو آنجا دلقکی هست آنقدر میخندانت تا غمت از یادت برود... مرد لبخند تلخی زد و گفت: من همان دلقکم!"
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/22 - 15:10
+9
melika
melika
من از گذشته خفته خود میترسم


من از پر کشیدم حال میترسم

من از فراموش شدن میترسم


ترس ازاینکه بیدار شوم و دریابم تو رفته ای
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 20:08
+6
melika
melika
وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست ،
نگفتم :عزیزم ، این کار را نکن.
نگفتم :برگرد
و یک بار دیگر به من فرصت بده.
وقتی پرسید : دوستش دارم یا نه ،رویم را برگرداندم.
حالا او رفته و من تمام چیزهایی که نگفتم را می شنوم
نگفتم :عزیزم ،متاسفم ،
چون من هم مقصر بودم
نگفتم :اختلاف ها را کنار بگذاریم،
چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است .
گفتم :اگر راهت را انتخاب کرده ای،
من آن را سد نخواهم کرد
حالا او رفته و من
تمام چیزهایی که نگفتم را می شنوم
او را در آغوش نگرفتم و اشکهایش را پاک نکردم
نگفتم :اگر تو نباشی
زندگی ام بی معنی خواهد بود .
فکر می کردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد
اما حالا،تنها کاری که می کنم
گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم
نگفتم :بارانی ات را درآر...
قهوه درست می کنم و با هم حرف می زنیم.
نگفتم :جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست.
گفتم :خدانگه دار ،موفق باشی ،خدا به همراهت.
او رفت و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم ،زندگی کنم.

شل سیلور استاین
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 19:54
+6
melika
melika
سه تن آن را میدانستند
زنی که معشوقهی کافکا بود
کافکا او را به خواب دیده بود.
سه تن آن را میدانستند
مردی که دوست کافکا بود
کافکا او را به خواب دیده بود.
سه تن آن را میدانستند
زن به دوست گفت:
دلم میخواهد امشب با من عشقبازی کنی.
سه تن آن را میدانستند
مرد پاسخ داد: اگر گناه کنیم
کافکا دیگر ما را به خواب نخواهد دید.
یک تن آن را میدانست
و بر زمین کس دیگری نبود.
کافکا با خود گفت:
اکنون که آن دو رفته اند و تنها مانده ام
دیگر، خود را به خواب نخواهم دید.
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 19:06
+7
melika
melika

اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است
تب می کنم عرق می کنم میلرزم
جان می دهم هزار بار
می میرم وزنده می شم پیش چشمهای تو
تا بگویم دوستت دارم
اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم
خیلی سخت است
اما آخرین بار آن از همیشه سخت تر است
و امروز می خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
و بعد راهم را بگیرم و بروم
چون تازه فهمیدم
تو هرگز دوستم نداشتی
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 19:00
+5
melika
melika
من نبودم
کسی که در خانه ات را کوبید
من نبودم
کسی که به تو سلام داد
من نبودم
کسی که سالها عاشق تو بود
و هر کجا که می رفتی
دنبالت می کرد
دروغ گفتم
من بودم!.
من همان بودم که تو هیچ وقت نخواستی ببینی.
با این حال
آری!من بودم که عاشق تو بودم
هنوز هم عاشقت هستم
حالا این را با صدای بلند فریاد می زنم
و تو گریه می کنی و می گویی
"چرا این را زودتر نگفتی؟!"
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:56
+6
melika
melika
اگر مي خواهي با من ازدواج كني، اين چيزها را بايد انجام دهي:
بايد يادبگيري چطوري سوپ مرغ عالي درست كني
بايد جورابهايم را وصله كني
بايد نازم را بكشي



بايد خوب ياد بگيري چطوري پشتم را بخاراني

بايد كفشهايم را برق بياندازي
وقتي من استراحت مي كنم حياط را جارو كني
وقتي برف و تگرگ مي آيد جلو در را پارو كني
وقتي حرف مي زنم ساكت باشي
وقتي ... هي ... كجا داري مي ري؟

دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:52
+6
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 پست بیشتر