امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+45

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 24480
mina_z
361 پست
زن - مجرد
حالت من: خوشحال
دکترا و بالاتر
دانشجو
زرتشت
ايران - تهران - آزاد قیامدشت
با حيوانِ خانگي
فراري
ميکشم
آزاد تهران شرق
nokia c7
09312751266

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(153 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(18 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

mina_z
mina_z
مرد: وقتی دعوامون میشه چرا عصبانی نمی شی؟ زن : خودمو کنترل میکنم . مرد: چه جوری ؟ زن : کاسه توالت رو می شورم . مرد : چه ربطی با دعوای من و تو داره ؟ زن :آخه با مسواک تو می شورمش.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 12:12
+4
mina_z
mina_z
ل.ر.ه و ت.ر.که لب رودخونه کله پاچه میشستن، یهو آب کله رو میبره. ل.ره. برای کله علف تکون میده. ت.ر.که بهش میگه ولش کن نمیتونه فرار کنه، پاهاش دست منه !!!{-11-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 10:44
+4
mina_z
mina_z
غضنفر برای بار اول نماز خواند گاوش مرد ، روز دوم نماز خواند الاغش مرد ، روز سوم زنش گفت پیاز نداریم گفت خدا شاهده بلند میشم دو رکعت هم خرج تو میکنم.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 12:23
+8
mina_z
mina_z
یه [!] و یه لره میرن مکه در حال سنگ زدن به شیطان بودن که [!] به لره میگه : من سنگام تموم شده چیکار کنم؟ لره میگه : کوتاه نیا فحش بده
{-18-}{-18-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 12:12
+7
mina_z
mina_z
آنچه را تا ديروز گناه مى خوانديم، امروز بيان شخصيت و احساسات خود مى ناميم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 00:45
+9
mina_z
mina_z
تركه ميره مغازه ميگه: آقا يه بيسكويت خوب بدين. بقاله ميگه: ساقه طلايي خوبه؟ تركه ميگه نه. ميگه: ويفر خوبه؟ ميگه نه . ميگه گرجي خوبه؟ ميگه نه. ميگه: مادر خوبه؟ تركه ميگه: قربان شما، دست بوسن!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 00:29
+11
mina_z
mina_z
ترك ميشينه تو تاكسي، راننده بهش ميگه: داداش دستت لاي در گير نكنه. تركه هم مياد آخر مرام بگذاره، ميگه: داداش سرت لاي در گير نكنه
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 00:24
+8
mina_z
mina_z
تركه ميره حرم امام رضا، ميگه:‌ امام رضا قربونت برم، تو كه ضامن آهو شدي، ضامن من يابو هم بشو!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 00:21
+9
mina_z
mina_z
تركه پسرش رو ميفرسته ژيمناستيك، بعد از يه مدتي ميبينه پسرش روز به روز جاي اينكه پيشرفت كنه هي داره پسرفت مي‌كنه. يك روز ميره سر جلسه تمرينشون ببينه چه خبره، ميبينه از بچش به عنوان خرك استفاده مي‌كنند!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 00:16
+8
mina_z
mina_z
چندنفر داشتن ميرفتن كوه، سرپرستشون (كه از قضا لكنت زبون هم داشته) از وسط راه شروع مي‌كنه ميگه: چ چ چ.... ملت اول يكم نگاش مي‌كنن ببينن چي‌ميخواد بگه،‌ بعد مي‌بينن نمي‌تونه حرفش رو بزنه، بي‌خيال ميشن و راه ميافتن، اين بابا هم همه مسير همينجور هي ‌ميگفته چ..چ..چ.. وقتي ميرسن بالا ميخواستن چادر بزنن سرپرسته بالاخره ميگه: ‌چ..چ..چا..چا..چا..چادر يادم رفت! ملت ميگن اي بابا رودتر مي‌گفتي، حالا بايد برگ
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 23:43
+10