امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+45

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 24569
mina_z
361 پست
زن - مجرد
حالت من: خوشحال
دکترا و بالاتر
دانشجو
زرتشت
ايران - تهران - آزاد قیامدشت
با حيوانِ خانگي
فراري
ميکشم
آزاد تهران شرق
nokia c7
09312751266

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(153 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(18 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

mina_z
mina_z
خدارو شکر که تن سالم و سلامتی داریم!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 11:24
+4
mina_z
mina_z
دوتا خانم داشتند با هم صحبت می کردند. یکی شون که ازدواج کرده بوده به اون یکی میگه: فکرشو بکن دیروز یکی توی فروشگاه منو دوشیزه خانم صدا کرد! اون یکی میگه: خوب بابا حق داشته دیگه، اون فکر کرده آخه کی ممکنه تو رو گرفته باشه!
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 00:16
+3
mina_z
mina_z
کاری که پسرا انجام میدن!!!!زیاد
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 22:59
+8
mina_z
mina_z
از اعمال واجب بعد از گوزیدن: 1)خیره شدن به اطرافیان 2)تلاش برای از بین بردن بو 3)حفظ اعتماد به نفس 4)تهمت به اطفال معصوم 5)ترک فوری محل حادثه
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 20:44
+7
mina_z
mina_z
پسره میره خواستگاری، پدر عروس میگه مهریه دخترم صد بشکه بنزِینه! پدر داماد میگه پسرم! پاشو پاشو بریم یک دختر گازِسوز پیدا کنیم!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 20:23
+5
-1
mina_z
mina_z
عمو زنجیر باف جان ضمن عرض سلام و خسته نباشید جهت زحمات بی دریغ شما بزرگوار یک گِلگی داشتم از حضورتون ... شما که زنجیر ما رو بافتی..؟ ... پَه چرا پشت کوه انداختی..؟ مشکلتون دقیقاً چی بود؟ مرض داشتید این همه زنجیر بافته شده رو پشت کوه انداختید؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 19:47
+5
mina_z
mina_z
به پدر حسین فهمیده میگن نظرت درباره پسرت چیه؟ میگه برو بابا هنوز دارم قسط تانك رو میدم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 17:28
+8
mina_z
mina_z
چندنفر داشتن میرفتن کوه، سرپرستشون (که از قضا لکنت زبون هم داشته) از وسط راه شروع می‌کنه میگه: چ چ چ.... ملت اول یکم نگاش می‌کنن ببینن چی‌میخواد بگه،‌ بعد می‌بینن نمی‌تونه حرفش رو بزنه، بی‌خیال میشن و راه میافتن، این بابا هم همه مسیر همینجور هی ‌میگفته چ..چ..چ.. وقتی میرسن بالا میخواستن چادر بزنن سرپرسته بالاخره میگه: ‌چ..چ..چا..چا..چا..چادر یادم رفت! ملت میگن ای بابا رودتر می‌گفتی، حالا باید برگردیم پایین! تو راه برگشت سر پرسته هی میگفته: ش ش ش.. ولی ملت دیگه شاکی بودن و کسی توجه نمی‌کرده، وقتی می‌رسن پایین یارو بالاخره میگه: ش..ش..ش..شو..شو..شوخی کردم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 15:50
+7
mina_z
mina_z
[!] با زنش رفته بوده سینما، تو فیلم یهو یه گاوه شروع می‌کنه دویدن طرف تماشاچیا. [!] یهو میپره زیر صندلی، زنش میگه: ‌بابا خجالت بکش! این فیلمه. [!] میگه: زن! من و تو می‌دونیم فیلمه، گاوه که نمی‌دونه!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 15:27
+8
mina_z
mina_z
[!] میره آمریکا پیش رفیقش. از قضا همون موقع کنسرت ابی بوده، رفیقش میگه پاشو بریم یک حالی بکنیم. جلو در سالن، یک بابایی واستاده‌ بوده سی‌دی‌ می‌فروخته، ‌هی داد می‌‌زده: ‌سی‌دی ابی، سی‌دی‌ ابی. [!] یک نگاهی به یارو می‌کنه، به رفیقش میگه: ببین توروخدا مردم چه خنگن! این یارو این همه سال تو آمریکا بوده،‌ هنوز اِی بی سی دی رو یاد نگرفته!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 15:15
+6