امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+45

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 25222
mina_z
361 پست
زن - مجرد
حالت من: خوشحال
دکترا و بالاتر
دانشجو
زرتشت
ايران - تهران - آزاد قیامدشت
با حيوانِ خانگي
فراري
ميکشم
آزاد تهران شرق
nokia c7
09312751266

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(153 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(18 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

mina_z
mina_z
میبینم از تو آشپزخونه صدا میاد رفتم میبینم داداشه هی در یخچال رو باز و بسته میکنه میگم چرا همچین میکنی خب کنده شد از جاش !! میگه دارم رفرش میکنم ببینم چیز جدید پیدا میکنم !!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 19:38
+7
mina_z
mina_z
بعضی آدمهــــــا یهـو میــان . . . ! یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن . . . ! یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت . . . ! یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات . . . ! یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت . . . ! ... ... بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــرن . . . ! یهـو گنـــــــــــد میـزنن بـه آرزوهــــات . . . ! یهـو میشن دلیل همــــــــه ی غصــه هات و همـــــــه ی اشکات . . . ! یهـو میشن سبب بالا نیـــومدن نفسـت . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 19:36
+6
mina_z
mina_z
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته یه غریبی به دلت یه وقت بشینه بعد اون بگه که هرگز نمیخواد تو رو ببینه .. وقتی هم که پشیمون شد که بخواد باز با تو بشینه تو نخوای حتی یه لحظه توی قلبت اون بشینه
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 12:11
+8
mina_z
mina_z
ديوانه اولي: ببينم، مگه تو كري كه جواب سلام منو نمي‌دي؟! ديوانه دومي: نه اون احمد داداشمه كه كره، من لالم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 01:31
+7
mina_z
mina_z
پسر كوچولو رو به مادرش كرد و گفت: من نمي‌دانم چرا شب‌ها كه دلم نمي‌خواهد بخوابم به زور مرا مي‌فرستي بخوابم ولي صبح‌ها كه دلم نمي‌خواهد از خواب بيدار شوم به زور مرا بيدار مي‌كني؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 01:29
+6
mina_z
mina_z
ه تركه ميگن: چند تا حيوون نام ببر كه پرواز كنه. ميگه:‌ كبوتر، كلاغ، خر! بهش ميگن: بابا خر كه پرواز نميكنه! ميگه: بابا خره ديگه، يهو ديدي پرواز كرد!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 00:23
+7
mina_z
mina_z
تركه داشته از تو جزيره آدم‌خورا رد ميشده،‌ يهو ميبينه آدم خورا محاصرش كردن. بيچاره جفت مي‌كنه با حال زار ميگه: اي خدا بدبخت شدم!‌ يهو يك صدايي از آسمون مياد: نترس بندة من، بدبخت نشدي! اون سنگ رو از جلوي پات بردار بكوب به سر رئيس قبيله. تركه خوشحال ميشه،‌ سنگ رو ميكوبه تو كلة ‌رئيس قبيله. رئيسِ قبيله جابه‌جا ميميره، باقي افراد قبيله شاكي ميشن، نيزه به دست، شروع مي‌كنن دويدن طرف تركه! يهو يك صدايي از آسمون مياد: خوب بندة من، حالا ديگه بدبخت شدي!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 23:52
+5
mina_z
mina_z
ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی 2 لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 23:18
+9
mina_z
mina_z
با دوستم رفتيم تو يه مغازه ي شلوغ که عسل طبيعي ميفروشه؛ نوبت ما که ميشه طرف ميگه:شمام عسل ميخواين!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوريم اومديم استخدام شيم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 23:12
+9
mina_z
mina_z
رفتم دم مغازه به فروشنده می گم قرص پشه داری؟ می گه واسه کشتنش می خوای؟ پـَـ نه پَــ، برای اشتهاش می خوام!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 20:55
+7