گفتم: خدايا سوالي دارم گفت: بپرس...... ...... گفتم: چرا هر موقع من شادم، همه با من ميخندن، ولي وقتي غمگينم كسي با من نميگريد ؟ گفت: خنده را براي جمع آوري دوست و غم را براي انتخاب بهترين دوست آفريدم. ----------------------------------------- Like یادتون نره.

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+66

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 47595
saman
1970 پست
مرد - مجرد
1371-03-25
حالت من: عصبانی
فوق ديپلم
دانشجو
اسلام
ايران - تهران - تهران
با خانواده
نرفته ام
نميکشم
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شرق
کامپیوتر-نرم افزار-در حال گذراندن دوره(MCITP)
فلسفه و آهنگهای غمگین و رانندگی حرفه ای و ریس تو خیابون و...
k750i
ندارم
177 - 75
mstech.ir
noblem2011@yahoo.com
09367586304

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(161 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(20 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

saman
saman
از اینجا راهی نیست تا شک و بد بینی



من با توام اما من رو نمیبینی



دستات و میگیرم دنیات یخ بسته



انگار من نیستم اینجا تو این لحظه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 13:34
+3
saman
saman
سیگار با مشروب با طعم هم آغوشی

یعنی فراموشی فراموشی فراموشی

بعد از تو الکل خورد من را مست خوابیدم

بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم

بعد از تو لای زخم هایم استخوان کردم

با هر که می شد هر چه میشد امتحان کردم





اما نشد هیچ کس جای تو را برایم پر نکرد گل من
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 12:46
+4
saman
saman
یک نفر اینجا به اندازه ی تمام یک نفرهای دنیا دلش گرفته است ...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 12:21
+4
saman
saman
به سلامتی دلم ...

که برای کسی دل تنگ شده...

که حتی ...

روحش هم از این دلتنگیم ...

خبـــــــــــــر نداره....
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 11:59
+3
saman
saman
نه دیگر بغض در این گلو مانده ...

نه اشکی بر دل ...

نه غباری بر لب ...

بال هم نباشد ، می پرم تا آنجایی که ماه مرا می خواند ...

نمی دانم شاد یا غمگین ...

نه بادی می وزد اینجا ... نه باران می شناسم دیگر ...

برگ ها هم خشکشان زده از این سکوت طولانی ...

احساسم بی احساس شده است انگار ...

نبض ندارند رگهایم ...

نکند مرگ اینجا باشد امشب ؟!؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 11:48
+3
saman
saman
بعضي آدمــــها يهو ميان...
يهو زندگيــــتو قشنگ ميكنن...
يهو ميشن همــــه دلخوشيت...
يهو ميشن دليل خنــــده هات...
يهو ميشن دليل نفـــس كشيدنت!
بعد يهو گند ميزنن به آرزوهـــات!
يهو ميشن دليل همه
غصـــه هات و همه اشكـــات!
يهو ميشن سبب بالا نيومدن
نفـــست...!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 10:30
+2
saman
saman
دلت میگه که اینجایی,ولی چشمات میگن میری

میگن میری ولی با اون,تو داری اوج میگیری

تو تعبیر یه رویایی,که بی شک از دلم دوره

بذار اشکات بارون شه,بذار کمتر شه دلشوره

.

.

.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 17:32
+4
saman
saman
خواهش میکنم

بی حوصلگی هایم را ببخش

بد اخلاقی هایم را فراموش کن

بی اعتناییهایم راجدی نگیر....

درعوض من هم تورا می بخشم

که مسبب همه اینهایی...!
و

به چشمهایت بگو

نگاهم نکنند

بگو وقتی خیره ات می شوم

سرشان به کارخودشان گرم باشد....

نه آن که فکرکنی خجالت می کشم ها..!

نه !

حواسم نیست

عاشقت می شوم....
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 17:27
+5
saman
saman
اگر امروز خواستی و نتوانستی ...معذوری....اما اگر روزی توانستی و نخواستی.....منتظر روزی باش که بخواهی ولی نتوانی........
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 17:24
+4
saman
saman
برایت خواهم نوشت

از ابهام لحظه ها

از تردید

از حجم مرگ آور نبودنت

از کسانی‌ که رد می‌‌شوند و بوی تو را می‌‌دهند

... برایت خواهم نوشت

از حدیث تلخ بغض‌های تا ابد

از قناعت به یک خاطره ، یک یاد

از صبوری من و جای خالی‌ تو و شب‌های من

برایت خواهم نوشت

حتی تو هم برای من نبودی...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 17:00
+4