گفتم: خدايا سوالي دارم گفت: بپرس...... ...... گفتم: چرا هر موقع من شادم، همه با من ميخندن، ولي وقتي غمگينم كسي با من نميگريد ؟ گفت: خنده را براي جمع آوري دوست و غم را براي انتخاب بهترين دوست آفريدم. ----------------------------------------- Like یادتون نره.

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+66

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 47531
saman
1970 پست
مرد - مجرد
1371-03-25
حالت من: عصبانی
فوق ديپلم
دانشجو
اسلام
ايران - تهران - تهران
با خانواده
نرفته ام
نميکشم
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شرق
کامپیوتر-نرم افزار-در حال گذراندن دوره(MCITP)
فلسفه و آهنگهای غمگین و رانندگی حرفه ای و ریس تو خیابون و...
k750i
ندارم
177 - 75
mstech.ir
noblem2011@yahoo.com
09367586304

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(161 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(20 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

saman
saman
در CARLO

روزگاری خواهد رسید . . .

همچنان که در آغوش دیگری خفته ای ، به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی

دلت هوایم را خواهد کرد . . .
...
به یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان را . . .

به یاد خواهی آورد خنده هایم را . . .

به یاد خواهی آورد اشک هایم را . . .

به یاد خواهی آورد آغوشم را
. . .

مطمئنم در آن لحظه در دلت می گویی :
من آغوشت را می خواهم
آخرین ویرایش توسط saman در [1392/04/18 - 15:02]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 15:01
+5
saman
saman

گل عشقت كه‌ می بویم به‌ یاد آن نگاه‌ خیس و نم ناكت

شوم، آشفته‌ و دیوانه‌ هردو نگاه‌ پاك و غم ناكت

تو كه‌ باد بهارانی بر این تن وز كه‌ می سوزد تنم در تب

كه‌ می سوزد دلم در آتش سینه‌

چنان شمعی بر افروزد میان آسمان شب

تو احساسات نوید عاشقی را دادو باراندی

دوچشم بی فروغم را

به‌ دشت خشك احساسم

فرا دادی كبوتر وار پروازی

به‌ اوج قله‌های درك و ادراكها ولی افسوس و صد افسوس

فنا گشتند همه‌ در اوج رویاها

كنون بار سفر بسته‌ و از تو دور خواهم شد

و چون گمگشته‌ ای در جاده‌ پایان رویاها پیشخواهم رفت

و چون تو بنگری از پشت این مه‌ غبار آلود خواهد دید

هنوز در حال رفتن هستم و اجباری به‌ رفتن بود

رفیقا پس دگر دیگر نگو جانا تو خود ویرانه‌ كردی

آشیان عشق و دوستی را.
3 دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 14:43
+4
saman
saman
در CARLO
بیا تا پیدا شم
تو باش تا من باشم
هنوز می شینم به هوای دیدن تو
تو با این دل کندن
کجا رفتی بی من
بگو نزدیکم به شب رسیدن تو
بیا که رها شم از اینهمه درد
که صدا شم از این شب سرد
که تموم بشه فاصله ها
بیا که من از تو خسته ترم
که من از من بی خبرم
به هوای خونه بیا
تا پیدا شم
تو باش تا من باشم
هنوز می شینم به هوای دیدن تو
تو با این دل کندن
کجا رفتی بی من
بگو نزدیکم به شب رسیدن تو
بیا که رها شم از اینهمه درد
که صدا شم از این شب سرد
که تموم بشه فاصله ها
بیا که من از تو خسته ترم
که من از من بی خبرم
به هوای خونه بیا
تا پیدا شم
نزار تنها باشم
هنوز میشینم به هوای دیدن تو
تو شب رسیدن تو
به هوای دیدن تو
تو شب رسیدن تو
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 13:57
+7
saman
saman
در CARLO
گاهی وقتا به جای خاموشی در جواب ابلهان ، باید یه مشت بخوابونی زیر چشمش! چون آدمی که ابله باشه ، معنی اون سکوت رو هم نمیفهمه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 13:11
+9
saman
saman
در CARLO
+ زندگي ، نقطه سر خط ... بي وفاييت شده عادت

تو نوشته بودي ؛ ديــدار ؛ سه تا نقطه... تا قيامت

زندگي ، نقطه سر خط ... تلــگرافي شده نامـه ت

قلبمو مچـاله كردي ، لاي نقطه چين نامـه ت

++ عزيـــــــــــــــزم ، نقطه ته خط ... برو با خيال راحت....

به تو تقديم اين ترانه ، عوض جواب نامه ت...

+ با 32 حرف دلگير ، مختصر مفيد و ساده

گفتي كه سايه ي عشقت ؛ از سرم خيلي زياده

زير درد و خط كشيدي ، ضربدر زدي رو اسمم

تا كه بدونم كه به عشقت ، تا كه جون دارم طلسمم ...!

++ عزيـــــــــــــــزم ، نقطه ته خط ... برو با خيال راحت....

به تو تقديم اين ترانه ، عوض جواب نامه ت...

+ روي يك كاغذ بي خط ؛ حرفاي خسته به نوبت

روي سرزمين نامه ت ، حرف "تِ" كرده قيامت

تِ مث تو ، مث ترديد ...تِ مث اخر طاقت ..

مث تنهايي... مث تب .... مث اخرخيانت ...

++ عزيـــــــــــــــزم ، نقطه ته خط ... برو با خيال راحت....

به تو تقديم اين ترانه ، عوض جواب نامه ت...
عزيــــــزم ... نقطه ته خط !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 13:00
+6
saman
saman
در CARLO
باورم کن
باورم کن اگه تنهام
باورم کن اگه خسته ام
باورم کن که تو دنيا
به هواي تو نشستم
باورم کن اگه بازم
چشم به راه تو مي مونم
توي تنهايي شبهام
واسه چشم تو مي خونم
دست و پاي غرورمو بستم
واسه ديدنت تو خودم شکستم
مي دوني هواتو کردم
هواي صداتو کردم
کاشکي بياي کنارم
هواي چشاتو کردم
روز و شب اين شده کارم
که سراغتو بگيرم
همه ي ترسم از اينه
تو نياي و من بميرم
هميشه توي خيالم
روبروي من نشستي
نذار اينجوري بمونم
تو رو اونکه مي پرستي
دست و پاي غرورمو بستم
واسه ديدنت تو خودم شکستم
مي دوني هواتو کردم
هواي صداتو کردم
کشکي بياي کنارم
هواي چشاتو کردم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 12:53
+6
saman
saman
در CARLO
پروردگارا به من بياموز دوست بدارم کساني راکه دوستم
ندارند ..عشق بورزم به کساني که عاشقم
نيستند...بگريم براي کساني که هرگز غمم را نخوردند...به من بياموز لبخند بزنم به
کساني که هرگز تبسمي به صورتم ننواختند... محبت کنم به کساني که محبتي
درحقم نکردند
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 12:45
+5
saman
saman
ثانیه ها یواشکی میگذرنو

من به دست های خودم تموم میشم

کی قراره قلبم آروم بگیره

کی قراره که تو برگردی پیشم

تو می خواستی من ازیادببری

چی ازعشقمون دلیل بهتری

فکر می کردم که تو عاشقم میشی

تو به دنیای من عادت می کنی

اما گفتی کاری می کنم تو

به یکی دیگه حسادت می کنی

من به یادگاریات دست نزدم

دست هاتو دادی بهم پس نزدم

دل من شیشه ای بود از اولش

اما توشکستی اون را آخرش
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 12:30
+4
saman
saman
در CARLO
ما بهم محتاجیم
مثل دیوونه به خواب
مثل گندوم به زمین
مثل شوره زار به آب
ما به هم محتاجیم
ما به هم محتاجیم
مثل ما به آدما
مثل ماهی یا به آب
مثل آدم به هوا
ما به هم محتاجیم
دستامون از هم اگه دور بمونه
شب شیشه ای دیگه نمیشکنه
از تو این شیشه ای همیشگی
خورشید مقوایی سر می زنه
به عزای دوری دستای ما
کوچه ها ساکت و بی صدا میشن
بوی رخوت همه جه رو میگیره
همه در ها به غربت وا میشه
جاده هامون که به غربت می رسن
مثل تاریکی بی انتها میشن
ما به هم محتاجیم
مثل دیوونه به خواب
مثل گندم به زمین
مثل شوره زار به آب
ما به هم محتاجیم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 12:13
+6
saman
saman
در CARLO
چقدر سخته مجبور بشی
دست سردت رو تو دست یکی دیگه بزاری

که بهش حسی نداری...

تافقط به یار بی معرفتت ثابت کنی

که من می تونم

به تو عاشق بمونم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 11:49
+6