گفتم: خدايا سوالي دارم گفت: بپرس...... ...... گفتم: چرا هر موقع من شادم، همه با من ميخندن، ولي وقتي غمگينم كسي با من نميگريد ؟ گفت: خنده را براي جمع آوري دوست و غم را براي انتخاب بهترين دوست آفريدم. ----------------------------------------- Like یادتون نره.

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+66

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 47309
saman
1970 پست
مرد - مجرد
1371-03-25
حالت من: عصبانی
فوق ديپلم
دانشجو
اسلام
ايران - تهران - تهران
با خانواده
نرفته ام
نميکشم
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شرق
کامپیوتر-نرم افزار-در حال گذراندن دوره(MCITP)
فلسفه و آهنگهای غمگین و رانندگی حرفه ای و ریس تو خیابون و...
k750i
ندارم
177 - 75
mstech.ir
noblem2011@yahoo.com
09367586304

اينها را ايگنور کرده است

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(161 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

(20 گروه)

برچسب ‌های کاربردی

saman
saman
چه داستان غریبی است داستان زندگی
دستی که داس را برداشت
همان دستی که گندم را کاشته بود…!

(نجیب زاده)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 12:05
+5
saman
saman
یه جایی هست
بعد از کلی دویدن وایمیستی
سرتو میندازی پایین
و آروم میگی :
بیخیال،
دیگه زورم نمیرسه…!

(نجیب زاده)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 11:46
+4
saman
saman



بعضی وقت ها …
یکی طوری می سوزونتت که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن،
بعضی وقت ها هم یکی طوری خاموشت میکنه که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن…


[خسرو شکیبایی]

دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 11:41
+3
saman
saman



هنوز بدرود نگفته‌ای، دلم برایت تنگ شده است
چه بر من خواهد گذشت
اگر زمانی از من دور باشی
هر وقت که کاری نداری انجام دهی
تنها به من بیاندیش
من در رویای تو شعر خواهم گفت
شعری درباره چشم‌هایت
و دلتنگی…


[جبران خلیل جبران]

دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 11:32
+3
saman
saman
می گفتی مثل همه “نیستی”
که قول بدهی و بشکنی ،
که حرف بزنی و عمل نکنی ،
که بیایی و نمانی ،
که بروی و نیایی ، امــــــــــــــــا …

(نجیب زاده)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 10:58
+2
saman
saman


برای قـدم زدن با تو

هر از گاهی از خودم،

بیرون می‌زنم،

روحم هنوز،

به خانه بَر‌نگشته است!

 


[کامران رسول زاده]

دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 10:48
+2
saman
saman

من به تنگ آمده‌ام از همه چیز،
بگذارید، هَواری بزنم…!


[فریدون [!]]

دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 10:28
+2
saman
saman

صفر را بستند
تا به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم…!


[حسین پناهی]

دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 09:24
+3
saman
saman


بـا تـو بـودن را تـصـویـر کـردم…
بـی تـو بـودن را، تـجـربـه!
ایـن بـود سـهـم مـن از رویـا تـا واقـعـیـت … !!

(نجیب زاده)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 09:20
+3
saman
saman


این روزها، فلسفه می خوانم
تا به حکمت بودنت
در نهایت نبودنهایت پی ببرم…!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 09:13
+3