saman
چای را نوشید و لیوان را شکست
عاشقش بودم، دل من را شکست
او نمک خورد و نمکدان را شکست
حال، او هست لایقِ آنچه که هست
لایقِ بودن با آدمهای پَست
من هم مست از مِی و سیگار بدست
زیرسیگاریم کجاست؟!
یادم آمد، لعنتی آنرا شکست!
پُر زِ خاکستر شده این قاب عکس.. راستی عکسمان را یادت هست؟؟
این یکی به دست من خواهد شکست…!
در کافه تنهایی
قهوه را خورد و فنجان را شکستچای را نوشید و لیوان را شکست
عاشقش بودم، دل من را شکست
او نمک خورد و نمکدان را شکست
حال، او هست لایقِ آنچه که هست
لایقِ بودن با آدمهای پَست
من هم مست از مِی و سیگار بدست
زیرسیگاریم کجاست؟!
یادم آمد، لعنتی آنرا شکست!
پُر زِ خاکستر شده این قاب عکس.. راستی عکسمان را یادت هست؟؟
این یکی به دست من خواهد شکست…!