خودمم نمیدونم

امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+7

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 10618
sami
43 پست
مرد - مجرد
1368-05-10
ليسانس
ايران - کرمانشاه
با خانواده
معاف
نميکشم

توسط اين کاربران ايگنور شده است

دوستان

(33 کاربر)

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

برچسب ‌های کاربردی

sami
sami

گفت : دعا کنی، می آید؛ 



گفتم : آنکه با دعایی بیاید به نفرینی میرود؛



خواستی بیایی،



با دعا نیا، با دل بیا ...!!


دیدگاه  •   •   •  1393/08/2 - 21:59
+3
sami
sami

ﺩﻭﺳﺕ دختر ندارم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﺧﻄﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺎﺭﮊ ﺩﺍﺭﻩ ... |:


ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪﻧﺪﺍﺭﻡ ... |:



ﮐﺴﯽ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﻪ ، ' ﻗﻟﺒﻤﻮﺑﺸﮑﻮﻧﻪ '



ﺁﺧﺮﺷﻢ ﺑﻬﻢ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﻨﻪ ...



ﻭ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﯾﺰ ﻧﻘﺪﯼ ﺩﯾﮕﺮ


 


ﻭﺍﻻﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ

دیدگاه  •   •   •  1393/07/30 - 21:52
+6
sami
sami

امروز تو خيابون با ماشينم داشتم ميرفتم.


يه mazda 3 هم که يه دختر پسر داخلش بودن ازم سبقت گرفتن.


وقتي از کنارم رد شدن دختره به حالت تمسخر واسم شکلک در آورد.


من هم گازشو گرفتم رفتم کنار ماشينشونو گفتم:
عزيزم عشق جديد مبارک. ديگه بهم زنگ نزن



از آينه بغل ديدم پسره دخترو پياده کرد و رفت :))



نکته اخلاقي : شاخ نشو عزیزم

دیدگاه  •   •   •  1393/07/30 - 21:50
+6
sami
sami

به دختره ﻣﯿﮕﻢ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ !




ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﺮﺳﯽ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺗﻮﻟﺪ ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺒﺎﺭﮎ !

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ﺑﻪ ﻫﺮﺣﺎﻝ دختره ﺩﯾﮕﻪ ،

ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﻤﯿﺮﻩ !
2 دیدگاه  •   •   •  1393/07/30 - 21:44
+6
sami
sami

دنیا دار مکافات است:


وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها رو میخورد

و وقتی میمیرد مورچه ها او را میخورند!

دیدگاه  •   •   •  1393/07/27 - 16:45
+9
sami
sami

برای خاموشی شب های انتظارم




فقط یک “فوت” کافیست



خاموشم کن ، خسته ام …

دیدگاه  •   •   •  1393/07/27 - 16:21
+9
sami
sami
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب

دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: «باید ازت

عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه.»

پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.

پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.

زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.

نمی خواهم دیر شود!

پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.

پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد!

حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز

صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است...!

دیدگاه  •   •   •  1393/07/26 - 11:08
+5
sami
sami
؟؟؟؟؟؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1393/07/24 - 12:50
+5
sami
sami

.دختر ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﯾﺴﺖ ؟
ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﯿﺲ ﮐﻪ ﻻﻣﺼﺐ ، ﻓﺮﺷﺘﻪ س !
“ برگرفته از کتاب پینوکیو با ۳ متر دماغ  {-32-}

آخرین ویرایش توسط sami25 در [1393/07/24 - 14:21]
دیدگاه  •   •   •  1393/07/24 - 12:45
+5
sami
sami

بعضی ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﻦ !
ﻭﻟﯽ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ   {-32-}

دیدگاه  •   •   •  1393/07/24 - 12:43
+4
صفحات: 1 2 3 4 5 پست بیشتر