امتياز پروفايل

[بروز رساني]
+21

آخرين امتاز دهنده:

امتياز براي فعاليت

مشخصات

موارد دیگر
آفلاين مي باشد!
بازديد توسط کاربران سايت » 5945
25 پست
زن - طلاق گرفته
1341-01-01
حالت من: مهربون
زير ديپلم
اسلام
ايران - تهران
با خانواده
فراري
ميکشم
دانشگاه آزاد اسلامي شبستر

اينها را ايگنور کرده است

دوستان

آخرین بازدیدکنندگان

گروه ها

برچسب ‌های کاربردی

سلام به همگی

امیدوارم حاله تک تکتون خووب باشه

اومدم برا همیشه از همتون خدافظی کنم

مواظب خودتون باشید

خدانگهدارتون برا همیشه
1 دیدگاه  •   •   •  1392/08/7 - 20:13
+6
به افتخاره همه قیام دشتیا بزن کف قشنگرووووووووووووووووو{-37-}
آخرین ویرایش توسط saraaaa در [1392/08/2 - 14:39]
دیدگاه  •   •   •  1392/08/2 - 14:38
+11
ﺿﻤﻦ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻏﺮﻭﺏ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﻴﺰ ﻳﮑﺸﻨﺒﻪ 31 ﺷﻬﺮﻳﻮﺭ ،
ونزديك شدن به آن
ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﭼﻨﺪ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﻭ ﺧﺎﻃﺮﻧﺸﺎﻥ ﮐﻨﻢ : 1
- ﺩﻳﮑﺘﻪ ﻱ ﺻﺤﻴﺢ ﮐﻠﻤﺎﺕ :
ﮐﺼﺎﻓﻂ : ﮐﺜﺎﻓﺖ
ﻗﺮﻋﺎﻥ : ﻗﺮﺁﻥ
ﺍﺻﻦ : ﺍﺻﻸ
ﻳﻨﻲ : ﻳﻌﻨﻲ
ﻋﺎﺧﻪ : ﺁﺧﻪ
ﻋﻪ : ﺍﻩ
ﻭ ﻋﺎﻏﺎ : ﺁﻗﺎ
ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ
- 2 ﺍﺯ ﻻﻳﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﻮﺍﻻﺕ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ
ﻭ ﭘﻮﮎ ﺯﺩﻥ ﻣﻌﻠﻤﻴﻦ ﻭ ﺍﺳﺎﺗﻴﺪ ﺟﺪﺃ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻱ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ
- 3 ﺍﺯ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﻭﺳﺘﻲ
ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﻋﻨﺼﺮ ﻏﻴﺮ ﻫﻤﺠﻨﺲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻳﺎ ﺩﺍﺧﻞ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺩﻳﺪﻳﺪ ﭘﺮﻫﻴﺰ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ
4 - ﻓﮑﺮ ﺩﻱ ﺍﮐﺘﻴﻮ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﮐﻨﻴﺪ
ﺁﺵ ﮐﺸﮏ ﺧﺎﻟﺘﻪ ،
ﺑﺨﻮﺭﻱ ﭘﺎﺗﻪ ﻧﺨﻮﺭﻱ ﭘﺎﺗﻪ ....

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 20:37
+8

http://ap2.persianfun.info/img/92/2/Namayeshe%20Ehsas%2013/6.jpg



لبریزِ توام
لبریزِ تو
و غمگین

لبریز
تنها
ترسیده
و غمگین..

ببین که کابوسِ نبودن
با بودنِ یک آدم چه می‌‌کند..

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 15:31
+4

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟


پسر: آره عزیز دلم


دختر: منتظرم میمونی؟


پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند


پسر: منتظرت میمونم عشقم


دختر: خیلی دوستت دارم


پسر: عاشقتم عزیزم


 


************




بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد.


پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.


دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه


به همین راحتی گذاشت و رفت؟


پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟


دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد

دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 12:12
+5
چـه اشـتـبـاه بـزرگـی سـت


تـلـخ کـردن زنـدگـیـمـان


بـرای کـسـی کـه در دوری مـا ،


شـیـریـن تـریـن لـحـظـات زنـدگـیـش را سـپـری مـی کـنـد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 12:05
+6
می ترسم از اینكه

روزی

یك جایی

من و تو

خیلی دور از هم

شب و روز در آغوش یك غریبه

بی قرار هم باشیم ...

و بعد از هر بار هم آغوشی به یاد

آغوش هم بیصدا گریه كنیم !

 


دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 11:59
+5

کارم از یــکی بود یکی نبــود گذشتــه است …


 


من در اوج قصه گـــم شدم …


 


عشق یعنی :


 


یکی ” بــود ” یکی ” نابــــود



دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 11:54
+5
من عاشقانه هایم را

روی همین دیوار مجازی می نویسم !


از لج تـو . . .



از لج خـودم . . .


که حاضر نبودیم یک بار


این ها را واقعی به هم بگوییم. . . !

 


دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 11:51
+4
مومنی را ندا آمد: هر آرزوئی داری بگو تا برآورده شود
گفت: اقیانوس را آسفالت خواهم ندا آمد: سخت است آرزوی دیگر کن
گفت: قدرتی خواهم تا زنان را خوب شناسم
ندا آمد: اقیانوس را 2 بانده می خواهی یا 4 باند ؟!؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 19:42
+5
صفحات: 1 2 3 پست بیشتر