♥ نگار ♥
ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺠﺮﯼ : ﻣﻦ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ . ﺻﺪﺍﻣﻮ ﻧﺸﻨﯿﺪﯼ ؟
ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻪ ﺯﺍ : ﭼﺮﺍ ﺷﻨﯿﺪﻡ
ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺠﺮﯼ : ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﻮﻣﺪﯼ ؟
ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻪ ﺯﺍ : ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﺩﻡ.
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻼﮎ ﺻﺪﺍﻗﺘﺸﻢ..
♥ نگار ♥
مـــرگ به زودى مـرا به سر منزل جــاويد خواهد
رساند .
صداى پاى اسب هاى سپيدش را كـه از آسمان
فرو مى آيند مى شنوم .
و من كسى را مى مانم كه با بى صبرىِ فراوان
در كـــنارِ جـــاده منتظرِ كاروان است ، بـــــراى
رسيدن به آن اقامتگاه ابدى ، به نزد خدا .
♥ نگار ♥
به نظر من دل نشین ترین صدا....
صدای تراشیدن ته دیگ از کف قابلمه س....
صدای معشوق و گل و بلبل در رده های بعدی قرار میگیره ...
♥ نگار ♥
دانشمندان کم کاری می کنند!
وگرنه تا به حال می بایست راهی اختراع شده باشد که با وجود مسافت احتمالی من و تو... گلی که تو میچینی همزمان در دستان من باشد... اناری که من دانه می کنم در لحظه بفرستم برای تو..
باید بتوانیم همدیگر را احضار کنیم در هنگام تماشای منظره ای زیبا! به هنگام تنفس بارانهای بزرگ و چشیدن طعم هایی که لذتش در سهیم کردن دیگری باشد ...
مردیم از حسرت "کاش تو اینجا بودی " ها ...ازشان ناامیدم ! هنوز نتوانسته اند "چقدر جای تو خالیست"هایمان را درمان کنند !..........
اگرچه من با شعرم همیشه خواسته ام تو را به اکنونم صدا بزنم ....
♥ نگار ♥
من اگر استاد گيتار بودم به هنرجوهام قبل از آموزش هرچيزى ميگفتم نواختن گيتار الزاما صداتو قشنگ نميكنه.