یافتن پست: #صدا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







شعر طنز مازیار فلاحی
(با ریتم بخون)

ﺍﻳﻦ ﻧﺎﻣـﻪ ﺭﻭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﻮﻧﻪ
ﻓﻘﻂ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﻛﻪ ﺣﺎﻟمو ﺑﺪﻭﻧﻪ
.
ﻣﺮﺍﻗﺒﺎ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﻨﻮ ﮔﺮفتن
ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺻﻨﺪﻟﻴﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺮﻓﺘﻦ
.
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻥ ﻧﻘﻞ ﻭ ﻧﺒﺎﺕ ﻣـﻴﭙﺎﺷـﻦ
ﺗﺎ ﻣﺸﺮﻭﻃـﻰ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑـﺮﻗـﺮﺍﺭ ﺷﻪ
.
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭼﻘـﺪ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷـﺪﻩ
نیستی ببینی ﻛـﻪ ﺳﺮﺕ ﺟﻨﮓ ﺷـﺪﻩ !
.
ﻧـﻴـﺴـﺘـی ﻭﻟـی ﻫﻤﻴﺸـﻪ ﻫﻢ صدایی
ﺍﺳـﺘﺎﺩ ﻣـﻦ دریای ﻣـﻦ کجایی ؟
.
این نامه رو استاد فقط بخونه !
.
این نامه ﺭﻭ تنها باید بخونه
ببخش ﺍﮔـﻪ ﭘـﺎﺭﻩ ﻭ غرق خونه
.
این ﺗـﺮﻡ آخرمه ﻋـﺰﻳـﺰﻡ
تولده استادمه عزیزم
.
ﺑﺮﺍﺕ به هدیه ی کوچیک خریدم
ﺍﺳـﺘـﺎﺩ دلم می خواست ﺍﻻﻥ تو ﺭﻭ می دیدم






دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 20:17
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ميدونى چرا چوبه خدا صدا نداره...؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اخه نميزنه... فوروميكنه...!! :|
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 20:07
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در music



آهنگ کردی سلام کرمانشان با صدای مهراب عسگری




دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 19:44
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چند راه حل برای درآوردن لج آقاپسرهای عزیز!!
توی خیابون با احترام ازیه آقا پسر آدرس بپرسید بعد از جواب دادن جلوی چشماش از یکی دیگه بپرسید ♣
. پشت چراغ قرمز راننده جلویی اگه پسر بود قبل از سبزشدن چراغ دستتون رو بذارید رو بوق
توی اتوبان جلوی ماشین یه آقا پسر با سرعت 50 کیلومتر حرکت کنید. ♣
دارن یه سریال می ببینن هی کانال تلویزیون رو عوض کنید. توی جمع پسرای فامیل وقتی همشون ♣
. توی یه رستوران که چند تا پسر هم نشستن سوپ رو با صدای بلند هورت بکشید و نوش جان کنید ♣
توی یه بوتیک که فروشندش پسره وادارش کنید شونصد رنگ لباس رو براتون باز کنه و در آخر بگید خوشتون نیومدو برید. ♣
توی جشن تولد یکی از پسرا فامیل تا اومد شمع هارو فوت کنه همه رو خاموش کنید. ♣
. اگه یه پسر یه جا یه جک تعریف کرد بلافاصه بگید چقدر قدیمی بود♣
. اشتباهات لغوی پسرا رو موقع صحبت کردن تکرار کنید و بخندید♣
. تو یه جمع دانشجویی و رسمی هنگام عکس گرفتن واسه پسرا شاخ بذاریید ♣
. عید نوروز تمام پسته ها و فندق های سر بسته را بذاریید توی ظرف پسر مورد نظرتون♣
روزهای بارونی تا یه پسر دیدید و یه چاله پرآب و شما با ماشین بودید یه لحظه درنگ نکن . ♣
اگه کلاس موسیقی می روید قبل از اجرای اقا پسر مورد نظر پیچ های کوک گیتارش رو به چند جهت بچرخونید. ♣
تو دانشگاه از پسر مورد نظر یه جزوه 1000 صفحه ای بگیرید و بعد از اینکه تمام صفحاتش رو جا به جا کردیدبهش برگردونید. ♣
. چاق بودن و بی ریخت بودن پسر مورد نظر رو دم به ساعت به اطلاعش برسونید♣
به پسری که دماغش رو تازه عمل کرده بگید دکترش بد بوده و دماغش کوفته شده. ♣
.تکون بدید و بذارید خودش سرش رو باز کنه شیشه نوشابه پسر مورد نظر رو حسابی ♣
. زمستون وقتی همه جا یخ زده با دیدن زمین خوردن یه پسر با صدای بلند بزنید زیر خنده ♣
. به ساعتتون نگاه کنید و بگین ساعتش عقبه از یه پسر ساعت بپرسید بعد از جواب دادن♣

موفق باشین دخی های عزیز
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 19:20
-1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺻﺪﺍ ﺳﯿﻤﺎ ﭘﯿﺶ ﻣﯿﺮﻩ
ﻧﺴﻞ
ﺟﺪﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻦ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ِ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﺍﻩ ﺣﺎﻣﻠﮕﯽ , ﺍﺳﺘﻔﺮﺍغ ﮐﺮﺩﻥِ !
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 18:10
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
من یاد گرفته ام وقتی بغض می کنم,وقتی اشک می ریزم,منتظر هیچ دستــــــــــــــی نباشم!!!.وقتی از درد زخم هایم به خودم می پیچم,مرهمی باشم بر جراحتــــــــــم !.من یاد گرفته ام که اگر زمین می خورم,خودم برخیــــــــــزم!.من یاد گرفته ام راهی را بسازم به صداقت!.من یاد گرفته ام که همه رهگذرنــــــــد ,همـــــــــــه !!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 13:42
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

توجه کردین ؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.



شبا که خونه ساکت میشه اسباب وسایل تو خونه شروع میکنن به صدا درآوردن ؟؟الهی بگردم . خستگی در میکنن !!عاشق صدای قلنج شکوندن تلوزیونم :))))


دیدگاه  •   •   •  1393/06/17 - 13:34
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیروز کیبوردمو باز کردم داشتم تمیزش میکردم دختر داییم
سه سالشه اومد کنارم ازم میپرسه : این
چیه ؟
می گم : کیبورده
می گه : من نبردم !
می گم : کیبورده !
می گه : من نبردم !!
می گم : ، ، کیبورد
با گریه پا شد رفت پیش مامانش میگه : مامان بخدا من
نبردم ...
یعنی کیبوردو کوبوندم تو سرم !
مامانم اومده میگه : صدای چی بود ؟
میگم : کیبورده
مامانم میگه : بس کن دیگه خجالت بکش نه اون بچه برده ، نه
من ، نه کس دیگه ای ! خودت گمش کردی ! تو همین
اتاقه ! پاشو خوب بگرد !!!
هیچی دیگه از ظهر تا حالایه تیم ‌تجسس حرفه ای دارن
دنبالش میگردن:|
دیدگاه  •   •   •  1393/06/15 - 14:36
+2
بی تــــــــو ترک برداشته ام

و به هر بهانه ای ،

دلم می شکند ،

گاهی گم می شوم پشت پنجره ها

و سکوتم را بغض می کنم

تا نشنوند صدای شکستنم را 

دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 23:19
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
زینگ زینگ: دختر بچه گوشی رو بر میداره

سلام: بله؟

سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش!

دختر: نمیشه!

مرد: چرا؟

دختر: چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن!

سکوت

مرد: بابایی ما که عمو حسن نداریم!

دختر: چرا داریم. الان پیش مامانه.

مرد: ببین عزیزم. اینکاری رو که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه!

دختر: چشم بابا

چند دقیقه بعد

بابا جون گفتم.

خوب چی شد؟

هیچی. همین که گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون

همینطور که از پله ها میدوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا

تکون نمیخوره دیگه!!؟

خوب عمو حسن چی؟

دختر: عمو حسن از پنجره پرید تو استخر. ولی پریروز آب استخر رو خودت خالی

کرده بودی یه صدای بامزه ای داد که نگو! هنوز همونطور خوابیده!

مرد: استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم مگه شماره ****8875 نیست؟

دختر: نه!

مرد: ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم

باشه خداحافظ

:|

خخخخخخخ{-7-}{-18-}{-33-}
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/13 - 15:23
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ