یافتن پست: #نخستين

*elnaz* *
*elnaz* *
محترم است !!! او کسی بود که فهميد " " ‌ی کردن ندارد
دیدگاه  •   •   •  1392/03/8 - 18:09
+3
ronak
ronak
تو را به جاي همه زناني که نشناختم دوست دارم .
تو را به جاي همه روزگاراني که نمي زيستم دوست دارم .
براي خاطر عطر نان گرم
و برفي که آب مي‌شود
و براي نخستين گل‌ها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم .
تو را به جاي همه کساني که دوست نمي‌دارم دوست مي‌دارم .
بي تو جز گستره‌يي بي‌کرانه نمي‌بينم
ميان گذشته و امروز.
از جدار آيينه‌ي خويش گذشتن نتوانستم
مي‌بايست تا زندگي را لغت به لغت فرا گيرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از يادش مي‌برند.
تو را دوست مي‌دارم براي خاطر فرزانه‌گي‌ات که از آن من نيست
به رغم همه آن چيزها که جز وهمي نيست دوست دارم
براي خاطر اين قلب جاوداني که بازش نمي‌دارم
مي‌انديشي که تو ترديدي اما تو تنها دليلي
تو خورشيدي رخشاني هستي که بر من مي‌تابي
هنگامي که به خويش مغرورم @Malo0o0os
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 15:04
+1
شاهین
شاهین
پرده برداری از رازي تكان دهنده و تحریف بزرگ حقایق تاریخ،
‌آيا واقعا كريستف كلمب نخستين كاشف قاره آمريكا بوده است یا این موضوع دروغی بیش نبوده است؟
این عکس خود بازگو کننده ی همه حقایق است
دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 20:40
hadith
hadith
تقدیم به ...
شادم كه در شرار تو مي سوزم
شادم كه در خيال تو مي گريم
شادم كه بعد وصل تو باز اينسان در عشق بي زوال تو مي گريم
پنداشتي كه چون ز تو بگسستم ديگر مرا خيال تو در سر نيست
اما چه گويمت كه جز اين آتش بر جان من شراره ديگر نيست
شب ها چو در كناره نخلستان كارون ز رنج خود به خروش آيد
فريادهاي حسرت من گوئي از موج هاي خسته به گوش آيد
شب لحظه اي بساحل او بنشين تا رنج آشكار مرا بيني
شب لحظه اي به سايه خود بنگر تا روح بي قرار مرا بيني
من با لبان سرد نسيم صبح سر مي كنم ترانه براي تو
من آن ستاره ام كه درخشانم هر شب در آسمان سراي تو
غم نيست گر كشيده حصاري سخت بين من و تو پيكر صحراها
من آن كبوترم كه به تنهائي پر مي كشم به پهنه درياها
شادم كه همچو شاخه خشكي باز در شعله هاي قهر تو مي سوزم
گوئي هنوز آن تن تبدارم كز آفتاب شهر تو مي سوزم
در دل چگونه ياد تو مي ميرد ياد تو ياد عشق نخستين است
ياد تو آن خزان دل انگيزيست كاو را هزار جلوه رنگين است
بگذار زاهدان سيه دامن رسوا ز كوي و انجمنم خوانند
نام مرا به ننگ بيالايند اينان كه آفريده شيطانند...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/17 - 00:54
+2
ronak
ronak
تاريخچه تقلب و روشهاي آن: گويند: «تقلب مفهومي‌است بس اساسي» به طوري که شاعر ميگويد: تقلب توانگر کند مرد را / تو خر کن دبير خردمند را تاريخچه‌ي تقلب از جايي شروع ميشود که حسن کچل براي نخستين بار تن لش را تکان داد و به مکتب رفت. از بد ماجرا همان روز امتحان ماهيانه‌ي کودکان فلک بخت مکتب بود. ليک حسن از روي گشادي، چشمان چپش را بر روي ورقه‌ي همزاد انداخت تا نکتي بس ارزشمند از ورقه‌ي فوق الذکر، دشت کند. اين بود که اولين تقلب تاريخ بشري زده شد. البته اين تقلب با روش‌هاي فوق العاده ابتدايي (البته در مقابل ترفند‌هاي کنوني) صورت گرفت. بدين ترتيب که حسن با کلي زور زدن تن را تکان داد و خود را به بالاي ورقه‌ي همزاد رسانيد و خيلي راحت مطالب را دو در فرمود. زان پس تقلب دوران طلايي خود را آغاز کرد. بدين ترتيب که گسترش يافت و مصاديقي متفاوت پيدا کرد. از جمله تقلب‌هاي رايج تقلبات سر امتحان، دو در کردن غذا از سلف، تقلب در اتو زدن، تقلب در شماره دادن، تقلب در مخ زني، تقلب در بازي (که از آن به جر زني تعبير ميشود) را مي‌شود نام برد.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 15:21
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ