یافتن پست: #آدم

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمـــی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همـــــــدمی

چشم آسایش که دارد از سپهــــــــــر تیزرو

ساقیا جـــــــامی به من ده تا بیاسایم دمـی

زیرکی را گفتم ایـن احوال بین خندید و گـفت  

صعب روزی بــوالعجب کاری پریشان عـالمی

ســـــوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگـل  

شاه ترکـان فارغ است از حال ما کـو رستمی

در طریق عشقبــازی امن و آسایش بـلاست  

ریش بــاد آن دل که با درد تو خواهد مـرهمی

اهل کام و نـــــاز را در کوی رنـدی راه نیست

ره روی باید جهان سوزی نه خـامی بی‌غمی

آدمی در عــــــــالم خاکی نمی‌آیـد به دست  

عالمی دیگر بباید ســــــــاخت و از نـو آدمی

خیز تا خاطر بدان تــــــرک سمرقنـدی دهیم

کز نسیمش بــــــوی جوی مولیـان آید همی

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنـای عشق  

کـــــــــاندر این دریا نماید هفت دریـا شبنمی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 11:41
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
اینجا برای کشیدن تمام آدم ها مداد رنگی هست ، حتی برای کشیدن من .


دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 00:07
+8
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

محال است آدمی چیزی را به دست آورد که خود هرگز آنرا نبخشیده باشد ، پس عشقی در حد کمال ببخش تا عشقی در حد محال به دست آوری


دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 23:42
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
وقتی همه میخوان که زیر ِ آوار ِ حرفها و تهمت دروغ خاکت کنن
حتی خودی ترین آدما میخوان که از صفحه ی ِ روزگار پاکت کنن
وقتی که زندگی همه ی ِ راهارو بسته راهی واست بجز مردن نزاشت
وقتی که از پا دراومدی میفهمی اصلا ارزش زندگی کردن نداشت
که ارزش زندگی کردن نداشت ...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 21:43
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بغلم کن بغلم کن
که بیام تو فکر ِ تو
نفسی تازه کنم
در هوای ِشعر ِتو
بغلم کن بغلم کن
که بیام تو قلب ِ تو
یه گل ِ دوست دارم
بچینم از لب ِ تو
منو در قالب ِ شعر
گاهی وقتا غزلم کن
شعر ِ بارونی بگو
زیر بارون بغلم کن
بغلم کن که وفا
رو کنه به آدما
شهر مون غیرتی شه
پشت کنه به بیوفا
بغلم کن که نگات
نره از خاطر و یاد
عشق پاک من و تو
نشه بازیچه ی باد
منو در قالب شعر
گاهی وقتا غزلم کن
شعر ِ بارونی بگو
زیر بارون بغلم کن
بغلم کن بغلم کن
که دلم بیتابه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 21:43
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتم دستشویی گوشیمم تو دستم بود ، دقیقا بالای مدخل توالت رفتم گوشیمو بذارم جیبم که یهو از دستم افتاد ، منم با یه حرکت انتحاری با پا با تمام قدرت زدم زیر گوشی زاااارت خورد به سقف دستشویی بعد پخش شد ! لاششو گرفتم ، درش پرت شد اونور ، باتریشم داشت میومد سمت سوراخی که با پام کنترلش کردم !
یعنی یه همچین آدم سریع الرفلکسی هستم من !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 20:55
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چندیست سوال در ذهنم میپیچد

دیگر نه آدم , آن آدم است

و نه حوا , آن حوا

ما زاده ی کدامین دو نخستینیم

که نه بوی آدمیت داریم و

نه هوس حوا !!؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 20:31
+1
.:SaRa:.
.:SaRa:.
مامانم توی حال خوابیده بود منم تلویزیونو خاموش کردم سعی کردم سر و صدا نکنم ، رفتم توی آشپزخونه نشستم مثل کوزت واسه دل خودم داشتم سبزی پاک می کردم که یهو زنگ آیفونو زدن !
دیدم مامانم به تاخت پرید گوشی آیفونو ورداشت گفت کیه ؟ یارو گفت : لباس کهنه کفش کهنه دارین ؟ مامانم هرچی از دهنش درومد به یارو گفت بعدم کلی فحش بار من کرد که چرا خونه اینقدر ساکته آدم از خواب می پره هول میکنه ؟
ینی خدا آمریکارو لعنت کنه با این تحریماش …
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 17:35
+5
*elnaz* *
*elnaz* *

آدم که مغزش تار عنکبوت ببندد به هر صراطی مستقیم می شود برای عاشق شدن حتی زورکی...






دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 14:45
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
که بالا بزند یا گریه ی یکهویی نصفه شب می شود یا جای دندان هایی که روی پاچه ی آدم ها می ماند...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 14:37
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ