یافتن پست: #آرزوی

مهسا
مهسا
آرزویی بکن ... گوش های خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه ... آرزویی بکن ... شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تو باشد
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:07
+2
مهسا
مهسا
در عمق آرزوی من است که در وجودت خانه ای داشته باشم حتی به مساحت یک "یاد
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 19:23
+2
rAmin
rAmin
اگر خداوند آرزویی در دلت نهاد ، بدان توانایی رسیدن به آن را در تو دیده است ...{-14-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 13:40
+3
rAmin
rAmin
آرزو هات را یه جا بنویس و یکی یکی از خدا بخواه خدا یادش نمیره ولی تو یادت میره چیزی را که الان داری آرزوی دیروزته {-15-}{-37-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 13:38
+3
elahe
elahe
بعد از مرگم خوابم را نخواهی دید....خوابی که شاید دیدنش برای من آرزویم بود و امید چشم بر هم گذاشتنم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/25 - 20:10
+5
gamer
gamer
دم هر چی رفیقه گرم ، کمر هر چی نارفیقه خم ، روی هر چی بامرامه کم ، برای دشمنات آرزوی زلزله بم ، انشالله نبینی غم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 23:10
+1
ronak
ronak
و سرانجام خداوند انسان را آفرید و به او گفت: تو انسان هستی. تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین. تو می توانی از هوش خودت استفاده کنی و سروری همه موجودات را برعهده بگیری و بر تمام جهان تسلط داشته باشی. و تو بیست سال عمر خواهی کرد. انسان گفت: سرورم! گرچه من دوست دارم انسان باشم، اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است. آن سی سالی که خر نخواست ، آن پانزده سالی که سگ نخواست و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند، به من بده. و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد… و از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست سال مثل انسان زندگی می کند…!!! و پس از آن،ازدواج می کند و سی سال مثل خر کار می کند مثل خر زندگی می کند ، و مثل خر بار می برد…!!! و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد…!!! و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به خانه آن دخترش می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند…!!! و این بود همان زندگی که انسان از خدا خواست
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 01:09
+4
مهسا
مهسا
آرزویم این است آرزویم این است نتراود اشك در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز وبه اندازه ی هر روز تو عاشق باشی عاشق آنكه تو را می خواهد . . . و به لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه كه دلت می خواهد... .............
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 00:59
+9
ebrahim
ebrahim
من در شهری زندگی می کنم که یکی از معروف ترین سمفونی های موزارت را روی دنده عقب وانت می گذارند! شهری که روانشناس هایش همه از همسرانشان طلاق گرفته اند! شهری که در جدول های روزنامه ها و مجله ها سوال این است : بی دینی 7حرفی( و جواب می شنود : سکولاری! ... شهری که می گویند مسلمان ساز و مسلمان دار است اما با هر نفس تهمت میزنند و غیبت می کنند و به قولی گوشت برادرمرده خود را با ولع می خورند . شهری که نظامی اش شهردار می شود ! مهندس برقش تاکسی دارد ! آدمها از دیدن پلیس می ترسند ! شهری که دل به دست آوردن سخت است و دل شکستن هنر می باشد ! شهری که زبانش "پارسی" است اما می گویند "فارسی" چون زبان عربها "پ" ندارد ! شهری که من دوست دارم هوای تو را داشته باشم ، و تو هوای من را ، اما نه به معنی حمایت! به این معنی که هیچ کدام نمی خواهیم در هوای خودمان نفس بکشیم . شهری که مرگ حق است و حق گرفتنی! شهری که برنده یعنی کسی که کمتر از بقیه می بازد ! شهری که کف اتوبانش دست انداز دارد ! شهری که همه فکر می کنند فقط خودشان می فهمند ! شهری که [!] آمریکا می گویند ولی آرزویشان این است که آمریکا را حداقل ی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/21 - 20:08
رضا
رضا
می گویند، اگر كسی‌ چهل‌روز پشت‌ سر هم‌ جلو در خانه‌اش‌ را آب‌ و جارو كند، حضرت‌ خضر به‌ دیدنش‌ می‌آید و آرزوهایش‌ را برآورده‌ می‌كند..................
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/21 - 12:22
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ