یافتن پست: #آغوش

xroyal54
xroyal54

دلت که گرفت ،دیگر منت زمین را نکش


راه آسمان باز است ، پر بکش


او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند ؟


اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .

دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 14:05
+6
saman
saman
در CARLO

اگه من و تو دوتا برگ باشيم، هنگام خزان من زودتر از تو مي­شكنم، تا زماني كه مي‌افتي در آغوشم بگيرمت.

دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 09:10
+3
دخترك هيچگاه هم آغوشي هايت را با عشق مقايسه نكن چون هيچ مردي در رختخواب نامهربان نيست.....!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 19:39
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

باز هم قلبی به پایم اوفتادباز هم چشمی به رویم خیره شدباز هم درگیر و دار یک نبردعشق من بر قلب سردی چیره شدباز هم از چشمه ی لب های منتشنه ای سیراب شد،‌سیراب شدباز هم در بستر آغوش من رهروی در خواب شد ،‌در خواب شد

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 19:36
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مادرم : آغوش تو ، امن ترین جای دنیاست .......
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 17:12
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختنببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختنخداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونهلالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونهیکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوندتو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بوهنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سوخداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردمنشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردمنشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارماز این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارمنمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونیتو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندمتو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردمخداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی ...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ .....!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 00:14
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو را راندم،
و ساک‌هایت را در پیاده‌رو افکندم
اما بارانی‌ات که در خانه‌ام مانده بود
هذیان‌گویبی سر داد،
و با اعتراض آستین‌هایش را برای در آغوش گرفتنم
به حرکت در آورد.

وآن گاه که بارانی را از پنجره پرتاب کردم،
همچنان که فرو می‌افتاد،
دست‌های خالی‌اش را در باد برآورد،
چونان کسی که به نشانه‌ی بدرود،
دستی برآورد
یا آن که فریاد زند: کمک!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 16:48
+4
saman
saman
در CARLO
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﺕ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ
.ﻫﻢ
ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﭼﻨﺎﻥ
ﺟﺬﺑﺖ
ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﻮﯾﯽ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﻫﻤﺨﻮﺍﺏ
ﺑﻮﺩﯾﻢ. . .ﻓﻘﻂ ﺣﺲ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﮎ کن....
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دنیای ما اندازه هم نیست من عاشق بارون و گیتارم..........

من روزها تا ظهر میخوابم من هر شبو تا صبح بیدارم...........

دنیای ما اندازه هم نیست من خیلی وقتا ساکتم سردم..........

وقتی که میرم تو خودم شاید پاییزسال بعد

برگردم!!!!!!!!!!!!!.............

دنیای ما اندازه هم نیست میبوسمت اما نمی مونم............

تو دایم از آینده میپرسی من حال فردامم نمیدونم........

تو فکر یک آغوش محکم باش آغوش این دیوونه محکم نیست..............

صد بار گفتم باز یادت رفت "دنیای ما اندازه هم نیست"...............
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:48
+4
be to che???!!
be to che???!!

بودنت را دوست دارم
وقتي پنجه در كمرم حلقه مے كني
و به آغوشت سفت مرا مے فشارے
و وادارم مے كنے
كه به هيچ كس فكر نكنم
جز تو


 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 02:24
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ