یافتن پست: #اتاق

محمد
محمد
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ :
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ،
ﺳﻘﻒ ﮔﻔﺖ : ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ!
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ!
… … ﺳﺎﻋﺖ ﮔﻔﺖ : ﻫﺮ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ!
ﺁﻳﻴﻨﻪ ﮔﻔﺖ : ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﺑﻴﻨﺪﻳﺶ!
ﺗﻘﻮﻳﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺵ!
ﺩﺭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﻳﺖ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫُﻞ ﺑﺪﻩ ﻭ ﻛﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ!
ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎ ﻓﺮﻭﺗﻨﯽ ﻧﻴﺎﻳﺶ ﻛﻦ!
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ، ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ : ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﺏ !!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/6 - 12:30
+5
ali23
ali23
دختر:عزیزم کجایی؟
پسر:وااای خستم دارم میرم اتاقم بخوابم تو کجایی نفس؟
دختر:من تو پارک پشت سرت...دستشو ول کن....!!!
5 دیدگاه  •   •   •  1392/10/5 - 18:47
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دیــــوار اتاقــــــم پــــر از ع[!]ـــــای دو نفـــــــره ایست…
که قـــــــرار است بعـــــــــدا بیندازیم … !
همان بعـــــــدا که نیســــــت شد در تقویــــــم بودنمــــــان




دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 18:05
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



داشتم میرفتم دانشگاه یهو یه ماشین زد به پام.یعنی داغون شدم...حالا پام درد میکرد اومدم خونه .بابام از سر کار اومد مامانم بهش گفت.
بابام:ماندااااااانا؟
من:بله؟حالا لنگون لنگون از اتاق اومدم بیرون.
بابام:چی شده؟
من:پام چیزی نشد بابا....خوب میشه
بابام :نه من به پات کاری ندارم, راننده کی بود؟!!!!
من:*_*
~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~: اینا موجهای محبت تو خونه ماست!
کسی نیاد جلو من میخوام خودمو پرت کنم.....O_o


دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 16:30
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دوست دارم دکتر زنان زایمان شم ، میدونین چرا ؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
زیــــــــــرا :
وقتی از اتاق عمل بیام بیرون سرم بندازم پایین بگم متاسفم بچه ناقص به دنیا اومده.....!
بعد در حالی ک همه از ترس خشکشون زده پدر بچه از من بپرسه :
بچه چه مشکلی داره؟
منم دستامو بزارم رو دلم هار هار بخندم و بگم: پسررررررررره!

دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 16:13
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
صب شوهرم رفته سرکار بعد رفتنش دیدم موبایلشو جاگذاشته
بدو رفتم تو اتاق موبایل خودم بردارم به گوشیش زنگ بزنم بگم موبایلت رو جاگذاشتی!!!
خدایا من باخودم شادم منو ازخودم نگیر!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 09:03
+3
mohammadsh91
mohammadsh91
سلام بیمارستانم آب جوش ریخته روسینم دعلأ باکسی دراین موردصحبت نکنید اگرخواستید بیاید ملاقاتم بیمارستان آتیه سعادت آباد طبقه دوم ،بخش سوانح وسوختگی،اتاق 2،روی درنوشته سینه سوخته رفیق
دیدگاه  •   •   •  1392/10/1 - 02:56
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

تفاوت جواب دادن مامان و بابای من :
مامان کیف منو ندیدی؟
مامان: اینقدر دست و پا چلفتی هستی همیشه وسیله هات گم میشن...شلخته بی انظباط تنبل...یه نگاه به اتاقت بنداز شتر با بارش گم میشه توش...همیشه نامرتب و بی نظم بودی برای همین که به هیچ جا نمیرسی ..الان یه کیف گم میکنی پس فردا چطوری میخوای زن بگیری..واقعا من موندم تو چطور تو اون کثافت دونی زندگی میکنی ...همیشه بوی گند میده
یکمی به خودت بیا..یکمی به فکر اینده ات باش تا کی می خوای علاف باشی ..وسایلات رو یه جای مشخص بزار..مرتب کن این اشغال دونی رو ...تا جمع نکردی اینجا رو حق نداری نه از ناهار نه از شام حرف بزنی.....
حالت دوم:
بابا کیف منو ندیدی؟
بابام : نه.
نتیجه میگیرم همیشه از پدرتون ادرس وسایل های گمشده اتون رو بگیرید
:|

دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 15:15
+3
محمد
محمد
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺳﺮ ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺩﻋﻮﺍﺷﻮﻥ ﺷﺪﻩ ﭘﺴﺮﻩ ﺍﻻﻥ ﺩﻭ
ﺭﻭﺯﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺴﺘﻪ
دیدگاه  •   •   •  1392/09/27 - 19:45
+3
AmirAli
AmirAli
تو هوای بارونی
خیلی راحت میتونید از پنجره اتاقتون تف کنید رو سر عابرین


دیدگاه  •   •   •  1392/09/25 - 18:24
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ