یافتن پست: #ات

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خوشبختی یعنی بیام خونه قهر باشیم
ببینم رو در یادداشت نوشتی(( آقایی قهر باشیم هم حق نداری وقتی از بیرون میای بغلم نکنیا گفته باشم))

منم بیام در حالی که دستام دورت حلقه شده بگم <قهر باشیم هم حق نداریا کل روز بهم زنگ نزنی صداتو نشنوم دیوانه میشم>
دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 18:26
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوستم میگفت سوار تاکسی شده از راننده پرسیده “با ۵۰۰تومن تا کجا میبری ؟!”
راننده هم گفته : بشین برات بوق میزنم !
دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 18:13
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از سرگرمی هام اینه که هر وقت دارم با ماشین از خیابان رد میشم
برا تمام مردم بوق میزنم ودست تکون می دم.
طرف 2ساعت میره توفکر که این کی بود !؟
13 دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 18:01
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﭼﺸﺎﻡ ﺁﺏ ﻣﯿﻮﻣﺪ دوس ﺩﺧﺘﺮﻢ ﺑﺎ ﯾﻪ
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺴﻪ ﮐﺎﻣﻠﯽ ﮔﻔﺖ : ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﭼﺸﺎﺕ ﺁﺏ
ﺭﯾﺰﺵ ﺑﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﻩ !!
.
.
.
خداوندگارا شـُـکرَت ...
2 دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 17:25
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتم کلی پول دادم مونوپد خریدم :)
البته نه واسه سلفی گرفتن :|
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بخاطر اینکه شبا لامپ اتاقم رو باهاش خاموش کنم
دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 17:18
مرتضی
مرتضی




این تصویر اثر Bartolome Esteban Murillo اسپانیایی باعث شد تا روم را به لرزه در آورد...
تصویر حکایت پدری را دارد که در زندان به سر می برد و طبق حکم این پیرمرد نباید غذایی به او داده شود. تنها به دخترش اجازه ملاقات با پدر را می دهند و با کلی تفتیش که مبادا با خود غذایی وارد سلول کند.
دختر با دیدن جثه بی حال پدر و ضعف شدید و رو به مرگ. شروع به شیر دادن پدرش از سبنه خود می کند. در یک ملاقات . نگهبانان سلول, وارد می شوند و از دیدن این صحنه به لرزه در می آیند . زود خبر به دادسرا می رسد و حکم آزادی پدر بخاطر عشق دختر به پدرش که باعث شد حد و حدود خدا را بشکند , صادر شد.
این اثر تا به امروز مورد بحث و جدل واقع شده.
1 دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 13:14
+4
فاطی
فاطی
هعی...
16 دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 13:02
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



باقلوا پسته
2 دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 11:56
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسرا ژل میزنن به اون موهاشون .........عینک میزنن به اون چشاشون

اوا خاک بر سراشون

ریمل میزنن به اون چشاشون ................ ماتیک می مالن به اون لباشون

اوا خاک بر سراشون

کراوات میزنن خوشکلاشون ............... واسه دوست دختراشون

اوا خاک بر سراشون

کلاسور میزنن زیر بغلشون.................. یه کت میپوشن قد باباهاشون

اوا خاک بر سراشون

یکم ریش میزارن نوک چونهاشون ............ پرفسور میشن جون ننه هاشون

اوا خاک برسراشون
دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 11:53
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
غنچه لر گوله دوندو
گوز یاشیم سئله دوندو
دوستلاردان آیری توشدوم
ساحاتیم ایله دوندو
ترجمه:غنچه ها گل شدن
اشک چشمام سیل شدن
از دوستان جدا افتادم
ساعتهام سال شدن
دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 11:45

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ