یافتن پست: #ات

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



حالات مرد ها هنگام خرید زنان:))
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 19:14
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
منم میتونستم بچه مایه دار باشمو مازراتی و خونه دوبلکس برج کارخونه .... داشته باشم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
فقط بابام خسته بود ........
میفهمی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خسسسسته..........
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 18:18
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چگونه حال یك پسر را بگیریم؟

۱-دختر های عزیز اگر دانشجو هستید و تقا ضای جزوه از شما زیاد است به پسرها قول بدهید که جزوه را روز قبل امتحان به دست شان میرسانید وحال با خیال راحت میتوانید روز قبل امتحان به دانشگاه نیایید

2-اگر پسری شماره ازتون خواست با متانت کامل شماره برادر گرامیتان را بدهید و بگویید منتظر تماس هستید( البته اگه برادرتان از اهالی محترم لات های سر کوچه باشه نتیجه جالب تری عاید پسر خواهد شد)

3-اگر در حال رانندگی هستید و پسری ازتون سبقت گرفت تا بهتون ثابت کنه رالی کار میکنه و بهتون گفت :رانندگی کار ما شیرمرد هاست نه شما ها.
شما میتونین بزنین رو گاز و به ماشین طرف نزدیک بشین و علاوه بر این که دستتون رو روی بوق گذاشتین از انتهای حنجره ی مبارکتان یک جیغی بکشید که تن جد محترم پسره هم در گور بلرزه و بلند بگویید مگه خودت خواهر مادر نداری؟ ای مردم بیاین منو از دست این شیاد نجات بدین

این موقع هست که پسره کلا واژه ی شیر رو از ذهنش واسه ی همیشه محو میکنه و به دنبال یه سوراخ موش میگرده

4-اگه یه پسری ازتون خواستگاری کرد دو حالت پیش میاد

الف-اگه از پسره خوشتون میاد که دیگه خودتون بلدین چیکار کنین (در محدوده ی این بحث نمی گنجه)

ب-اگه از پسره خوشتون نمیاد بهش بگین شماره و ادرستون روبدین تا شوهر سابقم رو واسه تحقیق بفرستم خدمتتون(قیافش اینجا خیلی دیدنیه)

5-سعی کنید در یه رشته مثلا کوهنوردی تبحرلازم رو کسب کنید و با نامزدتان به کوه رفته و بهش بگویید:اگه منو دوست داری باید اول به قله کوه برسی

باور کنید تلاشش واسه بالا رفتن از کوه و جلو زدن از شما خیلی دیدنیه(به خصوص اگه وزنش هم بالا باشه)

6-یه سوال فوق العاده سخت و گیج کننده رو پیدا کنید و به هم کلاسی پسرتان نشان دهید و به او بگویید :از اونجایی که شما از بقیه هوش بالاتری دارین میشه این مساله رو واسم حل کنید
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 17:24
+3
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







طرز تهیه کوکو پیازچه

مواد اولیه :
برای 2 نفر
پیازچه نیم كیلو (پاك كرده با قسمت سبز آن)
تخم‌مرغ 2 عدد
نمك به مقدار لازم
روغن 6 قاشق سوپ‌خوری (مایع)
طرز تهیه:
ابتدا پیازچه ها را شسته و به صورت كاملا ریز خرد می‌كنیم و در ظرف گودی می‌ریزیم.تخم‌مرغ‌ها را همراه با مقداری نمك به پیازچه‌ها اضافه می‌كنیم و خوب مخلوط میكنیم تا یكنواخت شوند.
در تابه‌ای روغن را داغ كرده، از مخلوط پیازچه در آن می‌ریزیم و درب تابه را می‌گذاریم تا كوكو خودش را بگیرد.وقتی یك طرف كوكو سرخ شد، درب تابه را برمی‌داریم و اجازه می‌دهیم تا طرف دیگر نیز سرخ شود.كوكو را به صورت مربع‌های كوچك برش می‌دهیم و در ظرف مناسبی می‌چینیم.
نكات:
1)اگر تخم مرغهای شما كوچك بود از 2 تخم مرغ دیگر هم استفاده كنید.
2)اگر دوست داشتید به مواد این كوكو مرغ یا سیب زمینی هم بزنید.
3)بهتر است به موادتان 2 قاشق آرد سیب زمینی هم اضافه كنید تا خوشمزه تر شود.
4)اگر دوست دارید غذایتان خوشرنگ تر شود به آن كمی زعفران و دو قاشق ارد سوخاری هم بزنید.






1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 13:17
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







˙·٠•●♥ همــﮧ چیـزش خاصــﮧ

لبخنــــدش

تیپـــش

رفـتـــارش

اخـلاقـــش

احــساسـاتـش

دوسـت داشتـنـــش

مـخاطب نبـــوده کـﮧ خاص باشـــﮧ ،خاص بوده کـﮧ مـخاطــب شــده.. ♥●•٠·






دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 13:12
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میدونی چرا لای انگشتات فاصله است؟
برای اینکه اون فاصله ها رو با دستای کسی که دوستش داری پر کنی ....
چه حرف عاشقانه ای زدمااااااااا از من بعیده ازاین حرفا ،من برم استراحت کنم قلبم درد گرفت :))))))))))))))
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:55
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اخرین جملات یک سوسک هنگام کشتن شدن توسط یک مرد....
بکش
اره بیا منو بکش،
تو حسودیت میشه، از این که زنت از من میترسه ؛
ولی از تو نمیترسه!... :)))))))))
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:53
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


5 دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:47
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به دخترتوخیابون گفتم خانم ببخشید ساعت چنده؟
یهو برگشت اشک توچشماش جمع شد و ساعتشو در اورد گفت عزیزم قابل تو رونداره فدات شم !! توفقط منو بگیر!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
منم مث پلنگ مازندران با نهایت سرعت فرارکردم!!!!
امنیت اجتماعی برا پسرا کم شده ناموسن
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:34
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زن با عصبانیت پای تلفن : “این موقع شب کدوم گوری هستی تو؟!”

مرد : “عزیزم ، اون فروشگاه طلافروشی رو یادته

که از یه انگشتر الماس نشان ش خوشت اومده بود و گفتی برات بخرم

اما من اون روز پول نداشتم ولی بهت گفتم که روزی حتما این انگشتر مال تو میشه عزیزم…؟! “

زن با صدای ملایم و خوشحالی بسیار : ” بله عشقم…”

مرد : “من تو رستوران بغل دستیش دارم شام میخورم!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:33
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ