یافتن پست: #احساس

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آﺩﻣﺎﯼ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ....
ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻦ ...
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺑُﺮﻭﺯ ﻣﯿﺪﻥ .....
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻬﺖ ﻣﯽ ﮔﻦ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻥ ....
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ....
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺗﻨﻬﺎﺕ ﻣﯽ ﺫﺍﺭﻥ ....
ﺍﻣﺎ .....
ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺧﻤﯽ ﺑﺸﻦ ...
ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽ ﺷﻦ ...
ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽ ﮔﻦ ....
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺮﻥ ....
ﻭ ....
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﻥ ...
(ولی تا ابد میشکنن)
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 21:03
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این روزها احساس میکنم چقدر شبیه “سکوتم”...با کوچکترین حرفی میشکنم.....
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 20:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




تقصیر هیچ کس نیست ...
به نام عشق
جسمت ,روحت , احساسات را
لگد مال می کنند ...
و به نام عشق
فراموشت میکنند ...
تقصیر هیچ کس نیست ...
به نام نجابت باید سکوت کنی
و به نام صبر از درون ویران شوی...............


دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 18:55
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

@NEGAR1992
پاکت نامه را خالی بفرست !
کلمات ، احساست را محدود می کند …


دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 10:01
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
عشق های امروزی :
بی نام
قابل انتقال به غیر
معاف از احساسات
@AsiyE
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 09:50
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

شما رهبر ارکستر سمفونیک افکار و احساسات خویشید.
نباید گامهای خود را با صدای طبل و شیپور دیگران هماهنگ کنید.
گوش به نوای درون خود بسپارید.
نواهایی که از درونتان بر میخیزد را هدایت کنید

دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 00:13
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
دشت‌هایی چه فراخ! کوه‌هایی چه بلند در گلستانه چه بوی علفی می‌آمد!

من در این آبادی، پی چیزی می‌گشتم: پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی.

پشت تبریزی‌ها غفلت پاکی بود که صدایم می‌زد

پای نی‌زاری ماندم، باد می‌آمد، گوش دادم: چه کسی با من، حرف می‌زد؟

سوسماری لغزید. راه افتادم. یونجه‌زاری سر راه.

بعد جالیز خیار، بوته‌های گل رنگ و فراموشی خاک.

لب آبی گیوه‌ها را کندم، و نشستم، پاها در آب: من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشیار است!

نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه. چه کسی پشت درختان است؟

هیچ، می‌چرخد گاوی در کرت ظهر تابستان است. سایه‌ها می‌دانند، که چه تابستانی است.

سایه‌هایی بی لک، گوشه‌ی روشن و پاک، کودکان احساس! جای بازی این‌جاست.

زندگی خالی نیست: مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست.

آری تا شقایق هست، زندگی باید کرد.

در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بی‌تابم، که دلم می‌خواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه.

دورها آوایی است، که مرا می‌خواند..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 00:05
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زندگی
"زندگی" بـه من آموخـت . . .
آدمها نـه " دروغ " می گویند
نه زیر " حرفشان " می زنند .
اگر " چیزی " می گویند . . .
صرفا " احساسشان " درهمان لحظه سـت
نبـایـد رویش " حساب " کرد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 19:38
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

وقتــــــــــــی دستــــــــــــش را


عاشقــــــــــــانه میگیــــــــــــری ؛


تازه میفهمی


دوست داشتن را باید میانِ دستانش احساس کنی !


دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 22:08
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنها باشی
روز تعطیل باشد
غروب باشد
باران هم ببارد
احساس میکنی
بلاتکلیف ترین آدم دنیا هستی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 21:35
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ