یافتن پست: #احساس

*elnaz* *
*elnaz* *
خیلی مشکل است آدم بخواهد تمام وقت مراقب خودش باشد تا آنچه احساس می کند نگوید !
دیدگاه  •   •   •  1393/05/26 - 21:09
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاقا خیلی به این فیلمای خارجی اعتماد نکنید من

یه بار تو بچگی رفتم کلانتری از بابام شکایت کردم که کتکم زده!

افسره یه نگاه بهم انداخت گوشی رو ورداشت زنگ زد بابام اومد

دوتایی چنان من و زدن که تا یه هفته به دیوار سلام میدادم

من نمیدونم این فیلمای خارجی فتوشاپن عایا؟

چرا با احساسات ما بازی میکنن
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 15:43
+4
یه دقیقه سکوت
بخاطر تموم آرزوهايى که در حد يه فکر کودکانه باقى موندن بخاطر اميدهايى که به نااميدى مبدل شدن
بخاطر شبهايى ک با اندوه سپرى کرديم
بخاطر چشمهايى که هميشه بارونى موندن بخاطر قلبى که زير پاى اونايى که دوستشون داشتيم له شد
يه دقيقه سکوت
بخاطر کسانى که اين روزها با ناراحت کردنمون شاديشون رو بدست اوردن
بخاطر صداقت که وجودى فراموش شدست
بخاطر محبت ک بيشتر ازهمه بهش خيانت شده
يه دقيقه سکوت
بخاطر حرفاى نگفته بخاطر احساسى که ناديده گرفته شده
باوجود همه اينا خداى ما هنوز با ماست
دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 14:36
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
{-41-}
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/19 - 15:25
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
گـــاهی پـــــــروانه ها هم اشتباه عاشــــــــــق میشوند..... بجای شـــــــــــــــــــــــــــــ​ــــــــمع گرد چراغهای بی احساس خیابانها میگردند..
دیدگاه  •   •   •  1393/05/18 - 23:53
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اصلا شور و شعف خاصی توی جمله “دیدی گفتم” وجود داره !
لامصب یه جور احساس دانایی خفن به آدم دست میده اون لحظه …:
دیدگاه  •   •   •  1393/05/17 - 17:27
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
داداشم وقتی کوچیک بود معلم بهشون چند تا کلمه داده بود که باهاش جمله بسازن.....
داداش خلاق من:
دوست: دوست من سیاه است
طویله: خانه ما طویله است
چند روز پیش داییم دفتر مشق داداشم رو پس از 20 سال نشون زنداداشم که تازه ازدواج کردن داد............
یه لحظه احساس کردم زنداداشم پشیمون شد.....بیچاره.....O _ 0
دیدگاه  •   •   •  1393/05/17 - 17:20
+4
mary jun
mary jun
آدمای راستگو
خیلی زود و راحت عاشق میشن !
خیلی راحت احساسشون رو بروز میدن . . .
خیلی دیر دل میکنن . . .
خیلی دیر تنهات میزارن . . .
اما
وقتی زخمی بشن !
ساکت میشن . . .
چیزی نمیگن و خیلی راحت میرن . . .
و دیگه هم بر نمیگردن !
دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 17:01
+3
mary jun
mary jun
شیشه نازک احساس مرا دس نزن !
         چندشم می شود ا لک انگشت دروغ !!!
آن ک می گفت ک احساس مرا میفهمد . . .
              کو کجا رف؟ ک احساس مرا خوب فروخت !
دیدگاه  •   •   •  1393/05/5 - 21:53
+4
mary jun
mary jun
ن پیشانی من ب لبهای تو رسید . . . 

ن لیاقت تو ب احساس من . . . 

چیزی ب هم بدهکار نیستیم
هر دو کم آوردیم !!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/5 - 21:46
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ