یافتن پست: #امروز

مرتضی
مرتضی




این تصویر اثر Bartolome Esteban Murillo اسپانیایی باعث شد تا روم را به لرزه در آورد...
تصویر حکایت پدری را دارد که در زندان به سر می برد و طبق حکم این پیرمرد نباید غذایی به او داده شود. تنها به دخترش اجازه ملاقات با پدر را می دهند و با کلی تفتیش که مبادا با خود غذایی وارد سلول کند.
دختر با دیدن جثه بی حال پدر و ضعف شدید و رو به مرگ. شروع به شیر دادن پدرش از سبنه خود می کند. در یک ملاقات . نگهبانان سلول, وارد می شوند و از دیدن این صحنه به لرزه در می آیند . زود خبر به دادسرا می رسد و حکم آزادی پدر بخاطر عشق دختر به پدرش که باعث شد حد و حدود خدا را بشکند , صادر شد.
این اثر تا به امروز مورد بحث و جدل واقع شده.
1 دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 13:14
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﮐﺎﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯﻣﻮ ﺑﻨﺪﺍﺯﻡ ﺑﺮﺍ ﻓﺮﺩﺍ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
ﺑﻠﻨﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﭘﺲ ﻓﺮﺩﺍ

ﺍﻧﻘﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﺍﻻﻥ ^_^
دیدگاه  •   •   •  1394/10/30 - 20:51
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز از یه بچه پرسیدم کلاس چندمی خاله!؟؟
گفت:کلاس هفتم که به دوره ی شما میشه دوم راهنمایی اما الان بش میگن سال اول دروره ی اول متوسه!
چند روزیه بهش که فکر میکنم کلم دود میکنه بابام رو سرم کباب دُرُس میکنه!
جاتون خالی امشبم جوج داشتیم:)))))
دیدگاه  •   •   •  1394/10/28 - 20:14
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پســـر همســایمون ۹ سالشہ،
امروز لپـشو کشـــیدم،بوسش کردم

رفتہ خونشون وای فای منو هک کرده
اسمشو گذاشتہ:
با دم شـیر بازی کردی
12 دیدگاه  •   •   •  1394/10/23 - 21:04
+2
نسیم(✿◠‿◠)
نسیم(✿◠‿◠)
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩ...

ﺍﮔﺮ ﻗﻀاوتی ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺑﮑﻨﻢ...

دنیا ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼﺷﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ...

ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﺪ...

ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﯾﻢ...

«پنـاه»؛ میبرم «به خـدا»،

از عـیبی که؛ «امروز» در خود می بینم،

و؛ «دیروز»؛ «دیگران را» به خاطر، «هـمان عیـب»؛ ملامت کرده ام.

محتاط باشیم؛ در «سرزنش»؛ و «قضاوت کردن دیگران».

وقتی؛ نه از «دیروز او» خبر داریم؛ نه از «فردای خودمان»...
2 دیدگاه  •   •   •  1394/10/23 - 08:44
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز یک سطل برداشتم رفتم شیر بگیرم
به مغازه دار گفتم:
یک کیلو شیر گاو بدید
گفتش: جا نمیشه!
گفتم:پس یک کیلو شیر گوسفند بدید!!
دیدگاه  •   •   •  1394/08/23 - 11:52
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز یه عطسه کردم سریع رفتم سوپ درست کردم خوردم بعد رفتم اب نمک قرقره کردم وقتی هم داشتم اب جوش میخوردم ویروسه اومد بیرون گفت:داداش من دارم میرم ولی این رسمش نیست:(
دیدگاه  •   •   •  1394/08/13 - 17:27
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کنار اومدم
با غرزدنات...
با بد اخلاقیات...
با بی اعصابیات...
با بی حوصلگیات...
با کم گذاشتنات...
با نبودنات...
با همه چیت...
از غرورم دیگه چیزی نمونده
کاسه صبرمم لبریز شده
از امروز همه چی تموم
دیگه نمیخوام تو زندگیم باشی
آهای غریبه آشنای من
مواظب خودت باش... همین!
دیدگاه  •   •   •  1394/07/14 - 20:24
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو برنامه آشپزی گفت امروز با در دسترس ترین مواد یک غذای خوشمزه میپزیم
.


.


.

مواد لازم: پنیر ماسکارپونه،کاسترد،پنیر گودا، فلفل چیلی، نان تورتیلاo-O
دیدگاه  •   •   •  1394/07/14 - 20:06
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ديدم دختره پست گذاشته بچه ها دعا كنيد باباييم حالش بده!!
منم كامنت گذاشتم خدا بد نده آبجي چي شده؟؟؟؟؟"ما هم كه فضوووول"!!!

گفت:باباييم سرما خورده ولي فعلا در حد عطسه سرما خورده!! حال منم امروز بد شده بخاطر بابام.............!

من: oO

بقيه كاربرا:**
.
.
.
.
.
والا ما از بابا فقط كتكشو فهميديم!!!
دیدگاه  •   •   •  1394/07/14 - 19:57
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ