یافتن پست: #اه

maryam
maryam
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ
ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ...........
1 دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 23:28
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نفس میکشم نبودنت را

نیست...

هوای بوی تنت را کرده ام

میدانی؟

پیراهن جدایی ات بدجور بر قامتم گشاد است

تو نیستی

آسمان بی معنی ست

حتی آسمان پر ستاره و باران

مثل قطره های عذاب روی سرم میریزد

تو نیستی و من چتر میخواهم

هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد

در چشمانم لباس سیاه پوشیده

خودم را به هار راه میزنم

به هزار کوچه

به هزار در...

ولی باز هم تو نیستی که نیستی
دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:32
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه بار اینقدر تو برگم چرت و پرت نوشته بودم به جرم توهین به شعور استاد رفتم کمیته انضباطی دانشگاه بهم افتخار کردن:|:|:|
کسی تو عمرشون اینطوری شعورشونو زیر سوال نبرده بود
همچین آدمی ام:|
دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:28
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رﻭﺍﻳﺖ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺍﺑﺮﻭ ﻣﺸﮑﻲ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺩﻭﺱ ﺷﺪ
ﺑﺎﻳﺪ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﺰﺍﺭﻳﺶ ﺗﻮ ﻭﻳﺘﺮﻳﻦ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭘﺰ ﺑﺪﯼ !!! بعــــــــــله :
دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:27
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
می خوای با سه شماره هیبنوتیزمت کنم و بگم چه جور آدمی هستی ؟ خوب پس با 3 شماره آروم چشمات رو ببند :





.... 1...... 2.......3.......





هنوز که چشمات بازه؟.................





می گم چشماتو ببند !................



چرا زیر چشمی نگاه می کنی ؟.....



اصلا نیازی به هیپنوتیزم نیست





هر خری می فهمه چه قدر فضولی
دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:23
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گـاهی وقـتـا بـه جـای خامـوشی در جـواب ابـلهان ،
بـایـد یـه مشت بخـوابـونی زیر چشمش!!

چـون آدمی کـه ابله بـاشه ،مـعـنـی اون سکوت رو هـم نـمیفـهمـه!:|
دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:20
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
استیون هاوکینگ ( نخبه ی معلول ) اگه تو ایران به دنیا میومد ته تهش
دعوتش میکردن برنامه ی ماه عسل ، از بدبختیاش میگفت
اونوقت خودشو مادرشو مجری با هم میزدن زیر گری.
2 دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:15
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







عشق مثل عبادت کردن می مونه

بعد از اینکه نیت کردی

دیگه نباید به اطرافت نگاه کنی . . .!!






دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:07
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







واجب تـــــر از ورزش صبحــگاهــــــی

بــــــــوس صبحــگــاهیــــه...!!






دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:04
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







خسته شدم

می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم..

خسته شدم بس که از سرما لرزیدم

بس که این جاده ترس آور زندگی را هراسان پیمودم

زخم پاهایم به من میخندد..

خسته شدم بس که تنها دویدم!

اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن

می خواهم با تو گریه کنم

خسته شدم بس که تنها گریه کردم..!

می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم

خسته شدم بس که تنها ایستادم..!!






دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:01
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ