♥ نگار ♥
نفس میکشم نبودنت را
نیست...
هوای بوی تنت را کرده ام
میدانی؟
پیراهن جدایی ات بدجور بر قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنی ست
حتی آسمان پر ستاره و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم میریزد
تو نیستی و من چتر میخواهم
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد
در چشمانم لباس سیاه پوشیده
خودم را به هار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در...
ولی باز هم تو نیستی که نیستی
♥ نگار ♥
رﻭﺍﻳﺖ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺍﺑﺮﻭ ﻣﺸﮑﻲ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺩﻭﺱ ﺷﺪ
ﺑﺎﻳﺪ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﺰﺍﺭﻳﺶ ﺗﻮ ﻭﻳﺘﺮﻳﻦ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭘﺰ ﺑﺪﯼ !!! بعــــــــــله :
♥ نگار ♥
می خوای با سه شماره هیبنوتیزمت کنم و بگم چه جور آدمی هستی ؟ خوب پس با 3 شماره آروم چشمات رو ببند :
.... 1...... 2.......3.......
هنوز که چشمات بازه؟.................
می گم چشماتو ببند !................
چرا زیر چشمی نگاه می کنی ؟.....
اصلا نیازی به هیپنوتیزم نیست
هر خری می فهمه چه قدر فضولی
♥ نگار ♥
استیون هاوکینگ ( نخبه ی معلول ) اگه تو ایران به دنیا میومد ته تهش
دعوتش میکردن برنامه ی ماه عسل ، از بدبختیاش میگفت
اونوقت خودشو مادرشو مجری با هم میزدن زیر گری.