یافتن پست: #اه

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﭘﺴﺮﻩ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ :
ﭘﻨﺞ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﺪﻩ
ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﭼﯽ ؟
ﭼﻬﺎﺭ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ !
ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ؟
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ
ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺎﻥ
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﻮﻧﺼﺪ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ؟
ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻣﻦ ﺳﯿﺼﺪ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩ ﮐﻪ
ﻣﻦ ﺑﺨﻮﺍﻡ ﺩﻭﯾﺴﺖ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﺪﻡ !
ﺑﯿﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺻﺪ ﺗﻮﻣﻦ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮ
ﭘﺴﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺩﯾﺪ
ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺗﻮﻣﻨﯿﻪ ! :
دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 15:20
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
گه خسته ای: به من تکیه کن
اگه تنهایی: بیا پیشم
اگه بی پناهی: پناهتم
اگه پول می خوای: مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد
دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 15:09
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی


باز جنيني ميان زباله هاي شهر رها شد
باز دختري عفتش را به گمان عشق به هوس باخت و زن شد
باز پسري به بهاي يک هوس پدر شد
باز سطل زباله اي در شهر جايگزين آغوش مادر شد
باز پسري به بهاي هوسي آني بار گرگ صفتي و نامردي به دوش کشيد
باز دختري به جرم يک شب يک عمر فاحشه شد
باز پسري به تجربه يک لذت نامشروع به هرزگي خو گرفت
باز جنيني نارس در گوشه اي از شهر تاوان هوس را با جانش داد
و باز کودکي بار حرامزادگی بر دوش کشيد...
در اين شهر چه ميگذرد؟
تاوان اين هوسها را چه کسي ميدهد ؟
پدري هرزه ...مادري فاحشه...يا جنيني بيگناه با جانش؟








‏باز جنيني ميان زباله هاي شهر رها شد<br />
باز دختري عفتش را به گمان عشق به هوس باخت و زن شد<br />
باز پسري به بهاي يک هوس پدر شد<br />
باز سطل زباله اي در شهر جايگزين آغوش مادر شد<br />
باز پسري به بهاي هوسي آني بار گرگ صفتي و نامردي به دوش کشيد<br />
باز دختري به جرم يک شب يک عمر فاحشه شد<br />
باز پسري به تجربه يک لذت نامشروع به هرزگي خو گرفت<br />
باز جنيني نارس در گوشه اي از شهر تاوان هوس را با جانش داد<br />
و باز کودکي بار حرامزادگی بر دوش کشيد...<br />
در اين شهر چه ميگذرد؟<br />
تاوان اين هوسها را چه کسي ميدهد ؟<br />
پدري هرزه ...مادري فاحشه...يا جنيني بيگناه با جانش؟‏







دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 15:01
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

سلطان سليمان !


ای پادشاه عثمانی . . .


سريالت ديگر به پايان رسيده است ...



چند وقتی هست ديگر بازارت داغ نيست
حتی خرم سلطان زيبايت هم نتوانست نام تو را در دنيا مشهور كند . . .


كسی در اين ميان نيست كه سريال كورش يكتا پرست را به تصوير بكشد ...


كسی در اين ميان نيست نجابت الهه مينو را به تصوير بكشد
كسی نيست تا خلوتگاه كورش نه حرمسرای پر زخاتون كورش را به تصوير بكشد
مهم نيست كورش ...


تكه سنگی به جا مانده از تو امروز اسمت ، خردت ، يكتا پرستی و نجابت ايرانی را در دنيا زنده نگه داشته
الهه ی نجيب پسران سرزمين من را ببخشش كه ندانسته محو زيبايي صورت خرم شدند و آنرا بر پس زمينه ي گوشی هايشان گذاشتند ونجابت تو الهه را از ياد بردند...


كورش ، يك سريال۳۰۰قسمتی برای سليمان نتوانست نام او را زنده كند اما تو با تكه سنگی دنيا را مجذوب خود كردی ...


كورش مردم سرزمينم را ببخش كه ندانسته رشادت های عثمانی را تحسين كردند آن زمان كه نيمی از دنيا حاكمش تو بودی ...


ببخش ما را . . . §


دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 14:29
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺳﺎﻝ ﭼﻨﺪﯼ :
.
.
:80 ﺑﭽﻪ . ﻟﺠﺒﺎﺯ
:79 ﻣﻮﺯﯼ . ﺩﻭﺭﻭ
:78 ﺧﻨﮓ . ﻧﻔﻬﻢ . ﺟﺬﺍ
:77 ﺣﺴﻮﺩ . ﺑﺍﻧﻤﮏ . ﺩﻭﺭﻭ
:76 ﺧﻮﺷﺘﯿﭗ . ﺑﺎﺣﺎﻝ . ﻣﻮﺯﯼ،ﺟﺬﺍﺏ،ﺗﻮﺩﻝ ﺑﺮﻭ
:75 ﺧﻮﺷﮕﻞ . ﺟﺬﺍﺏ . ﺩﻟﺮﺑﺎ . ﺧﻮﺵ ﺳﻠﯿﻘﻪ
:74 ﺧﻮﺷﮕﻞ . ﻧﻤﮑﯽ . ﺗﻮ ﺩﻝ ﺑﺮﻭ
:73 ﻟﻮﺱ . ﺷﯿﻄﻮﻥ ﺟﺬﺍﺏ
:72 ﺑﺎﺷﺨﺼﯿﺖ . ﺑﺎ ﺍﺩﺏ . ﺟﺬﺍﺏ
:71 ﺑﺎﺍﺩﺏ ﺑﺎﺣﺎﻝ . ﺑﺎ ﺟﺬﺑﻪ
:70 ﺷﻮﺥ . ﺑﺎﻛﻼﺱ . ﻣﻐﺮﻭﺭ
69 ﻭ : ﺧﻮﺷﮕﻞ .... ﺧﻮﺷﺘﻴﭗ ... ﺑﺎﻭﻓﺎ
:68 ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ . ﺑﺎﺣﺎﻝ . ﺑﺎﻧﻤﮏ
:67 ﺧﻮﺵ ﺳﻠﯿﻘﻪ . ﺧﻮﺵ ﺍﺷﺘﻬﺎ . ﺟﺬﺍﺏ
:66 . ﺑﺎﺣﺎﻝ . ﺑﺎ ﻣﻌﺮﻓﺖ
:65 ﺗﻮ ﺩﻝ ﺑﺮﻭ . ﺩﻟﺮﺑﺎ
:64 ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺣﺎﻝ . ﺷﻮﺥ ﻃﺒﻊ . ﺗﻮ ﺩﻝ ﺑﺮﻭ
:63 ﺑﺎﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ . ﺑﺎﺣﺎﻝ
.62 ﺑﺎﻧﻤﮏ ﺑﺎ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺷﯿﻄﻭﻥ
.61 ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ،ﺻﺒﻮﺭ،ﺍﺭﻭﻡ
.60 ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ . ﺑﺎﺷﺨﺼﯿﺖ . ﺩﻝ ﭘﺎﮎ
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 14:10
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

شعر غربت - سهراب سپهری


ماه بالای سر آبادی است


اهل ابادی در خواب است


باغ همسایه چراغش روشن،


من چراغم خاموش


ماه تابیده به بشقاب خیار، به لب كوزه آب


غوك ها می خوانند


مرغ حق هم گاهی


كوه نزدیك است، پشت افراها، سنجد ها


و بیابان پیداست


سنگ ها پیدا نیست، گلچهه ها پیدا نیست


سایه ها یی از دور، مثل تنهایی آب، مثل آواز خدا پیداست


نیمه شب بباید باشد


دب اكبر آن است، دو وجب بالاتراز بام


آسمان آبی نیست، روز ابی بود


یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم


یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بز ها بردارم،


طرحی از جارو ها، سایه ها شان در آب


یاد من باشد , هر چه پروانه كه می افتد در آب , زود از آب


درآورم


یاد من باشد فردا لب جوی، حوله ام را هم با چوبه بشویم


یاد من باشد تنها هستم


ماه بالای سر تنهایی است



( سهراب سپهری )


دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 14:03
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
7 دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 13:30
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
مورد داشتيم دختره بدون آرايش ميره پليس +10 برا گرفتن گواهينامش، میگیرنش ميبرنش سربازى
دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 13:00
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻢ ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺳﮑﺘﻪ ﻣﻐﺰﯼ ﮐﺮﺩﻡ، ﺍﻋﻀﺎﯼ
ﺑﺪﻧﻤﻮ ﺍﻫﺪﺍ ﮐﻨﯿﻦ .
ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﺮﻭ ﺑﺎﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﻐﺰﺕ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺳﮑﺘﻪ
ﻫﻢ ﺑﮑﻨﻪ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 12:55
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
یک شهروند امریکایی از یک شهروند جهان سومی پرسید
رویاهای تو چیست؟
او پاسخ داد:
خانه، شغل و درآمد مناسب، همسر ایده آل و سلامتی
شهروند امریکایی گفت:
من درباره ی حقوق اولیه ات سوال نکردم من درباره ی رویاهای تو پرسیدم...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/23 - 12:50
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ