• ترم پنجم (ترم مشروطه گي):
الو سلام استاد!
قربون بچه ات! دارم مشروط ميشم، 2 نمره بهم بده.
به خدا ديشب بابابم سكته كرد، مرد.
مامانم هم از غصه افتاد پاش شكست الان تو آي سي يو بستريه.
منم ضربه روحي خوردم شديد، دچار فراموشي شدم اصلاً شما رو هم يادم نمياد ...
اگه اين مورد مشروط پشروطه ما اوكي بشه قول ميدم جبران كنم ...
• ترم ششم (ترم ولخرجيدگي) :
الو مامان من خونه مي خوام!
راستي اون 50 تومني كه 3 روز پيش فرستادي تموم شد.
دوباره بفرست. خرج پروژه ام شد!!!
• ترم هفتم (ترم پاتوقيده گي):
خودتون ديگه سير تا پيازشو حدس بزنين ديگه ...
• ترم هشتم (ترم فارغ التحصيلگي):
الو سلام خانم.
واسه اين آگهي كه توي روزنامه داديد تماس گرفتم.
فرموده بوديد آبدارچي با مدرك ليسانس و روابط عمومي بالا ...
اي واي بر من؛ كي ميره اينهمه راهــــو ...
! ! ! ! ! ! ! ! ! ! !
خدایا کفر نمی گویم
پریشانم
چه می خواهی تو از جانم !
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا !
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیندازی
و شب ، آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی ! نمی گویی ؟
خداوندا !
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه دیوار بگشایی
لبت بر کاسه مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر عمارت های مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی ! نمی گویی ؟
خداوندا !
اگر روزی بشر گردی
زحال بندگانت با خبر گردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت
از این بودن ، از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا !
تو می دانی که انسان بودن و
ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد آنکس که انسان است
و از احساس سرشار است.
دل من كوره ي سوزان عشق است
دلم سوگند پاكش جان عشق است
دلم اين عاشق شوريدهي مست
نمك پروردهي دامان عشق است
دريغا چشم بينايي ندارم
ببين جز جان رسوايي ندارم
اگر رد مي كني رد كن ولي من
بجز در گاه تو جايي ندارم
بجز در گاه تو جايي ندارم
پريشان خاطرم مست تويوم مو
قسم برغم كه پا بست تويوم مو
اگر شوريده حال و بي قرارم
نمك پروردهي دست تويوم مو
نمك پروردهي دست تويوم مو
خداوندا دلي دارم اتش سوز
كه نه در شب بود تابش نه در روز
ز بعد مردنم اي آتش عشق
كنار گور من شمعي بيافروز
ز بعد مردنم اي آتش عشق
كنار گور من شمعي بيافروز
شب از نيمه گذشت و ديده باز است
چرا امشب شبم دور و دراز است
وضو كن با سرشك چشمم اي دل
كه امشب فرصت راز و نياز است
كه امشب فرصت راز و نياز است