یافتن پست: #اون

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺗﺎ مخاطب نیمه خاص ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﻌﺪ ﺑﺎ یکیشون ﺩﻋﻮﺍﻡ ﺑﺸﻪ و وقتی ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ میاد جلو ﮐﻪ ﺟﺪﺍﻣﻮﻥ ﮐﻨﻪ،
ﯾﻪ ﭼﮏ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺑﺰﻧﻢ ﺑﮕﻢ :
ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻤﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻧﺪﺍﺭﯼ ؛
ﺑﻌﺪ ﺟﻔﺘﺸﻮﻥ ﺩﺳﺘﺎﻣﻮ ﺑﮕﯿﺮﻥ ﺑﮕﻦ : آقا تورو خدا باهامون ﺑﺎﺵ ،
ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺑﺎﺵ ؛
ﺑﻌﺪ ﻣﻨﻢ با کلی منت ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﻢ
روانی هم خودتی...:)
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 14:08
+2
saman
saman
در CARLO
دختر همسایه اومده زنگمونو زده، در رو باز کردم، می پرسه کاری داری؟
می گم نه عزیزم، بی کارم!

گفت: ادویه کاری رو می گم!

تا یه ربع داشتیم می خندیدیم.

از اون موقع هر وقت منو می بینه می گه کاری داری بالاخره؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 13:23
+8
saman
saman
در CARLO
کیا یادشونه؟ ﻣﺎ ﯾﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﻭﺳﻂ
ﮐﺎﻏﺬ ﯾﻪ ﺧﻂ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﯾﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻨﻄﺮﻑ ﻭ ﺍﻭﻧﻄﺮﻓﺶ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ

ﻭﺗﺎﻧﮏ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﯾﻢ ﺑﻌﺪﺵ ﻃﺮﻑ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﯾﻪ ﺩﺍﯾﺮﻩ ﺑﺎ

ﺧﻮﺩﮐﺎﺭﻣﯿﮑﺸﯿﺪﯾﻢ ﺑﻌﺪﮐﺎﻏﺬ رﻭ ﺗﺎ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺩﺍﯾﺮﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻣﯿﺎﻓﺘﺎﺩ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﻧﮏ ﺩﺷﻤﻦ ﻭ ﻣﯿﺒﺮﺩﯾﻢ
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 13:13
+6
sasan pool
sasan pool
داستان فوتبال برزیل:
در هفته گذشته یک بازی در لیگ دست پایین برزیل برگزار شد داور بازی با خود چاقو حمل می کرد توی بازی یک صحنه خطا گرفت بعد بازیکن خطا کار اعتراض کرد داور بازی به طرز وحشیانه ای بازیکن به زمین پرت کرد و بعد شروع به زدن بازیکن با چاقو کرد طرفدار های اون بازیکن و خانواده اون بازیکن به درون زمین ریختن داور گرفتن بستن سرشو با چاقو از تنش جدا کردن و در وسط زمین فوتبال گذاشتن بازیکن فوتبال به دلیل ضربات وارده چاقو در بیمارستان در گذشت.حالا با این شرایط می خوان جام جهانی اونجا بر گزار کنن؟باز دم داور های ما گرم حداقل فحش که می خورن چاقو کشی نمی کنن.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 12:43
+2
saman
saman
در CARLO
کودک درونم هفته دیگه نامزدیشه !
اونوقت من یه نیمه گمشده هم ندارم!!!

:({-31-}
آخرین ویرایش توسط saman در [1392/04/20 - 11:57]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 11:37
+3
saman
saman
در CARLO
دو تا دختره داشتن با خاطرات لاغریشون واسه هم افه میومدن...
اولی می گه من اونقدر لاغر بودم که
وقتی می رفتم حموم مامانم با یه چیزی روی چاه رو می پوشوند تا من توی چاه نیفتم.... !!!
دومی می گه این که چیزی نیست،
من یه بار یه آلبالو رو باهسته قورت دادم، همه ی فامیلامون میگفتن چند ماهه حامله ای؟
{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 09:19
+3
alifabregas
alifabregas
سلامتي اون مظلومي كه سكوت مي كنه. لابد ديشب سحر؛ درد دلشو را برده پيش خدا... به سلامتي اونايي كه گريه شون بيصداست وما بارها دلشون رو شكستيم اما غير خدا كسي رو نداشتند تا اشكاشون رو پاك كنه...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 00:31
+4
alifabregas
alifabregas
دختر :من امروز عمل قلب دارم پسر :می دانم دختر :دوستت دارم پسر :من عاشقتم عزیزم دختر به هوش میاد دختر :اون کجاست؟ پدر :تو نمی دانی چه کسی قلبش را به تو هدیه کرده؟ دختر :اون... (شروع کرد به گریه) و... پدر: شوخی کردم تن لش رفته دستشویی الان بر می گرده
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 00:24
+3
saman
saman
در CARLO
سلامتی اون ادمینی که اشک تو چشماش بود و اومد که از غمش بگه ولی...



.
.
.
.
.



به عشق رفقای مجازیش جوک گفت ، تا دوستاش یه لبخند قشنگ بزنن...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 17:59
+5
saqar
saqar
یه ندایی درون شکمم می‌گه خیلی مونده تا اذان اذان اذان اذان اذان
اون اکو هم بخاطر خالی بودن شکمه!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 17:48
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ