♥ نگار ♥
تفریحات سالم
یکی از تفریحات سالمم تو اوقات فراغت ، اینه که میرم زیر پست پسرایی که دوست دختر دارن، مینویسم : وای عزیزم خیلی روز خوبی بود ، مرسی ،
تا بخواد ثابت کنه خالی بندیه 4 تا مشت و لگد خورده و کات کردن !!!!
خیلی دکتر رفتم ،
میگن دردت درمان نداره ،
سگ تو روحشون
♥ نگار ♥
ﺻُﺐ داﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﺟﺎﯾﯽ ؛ رادﯾﻮی
ﺗﺎﮐﺴﯽ روﺷﻦ ﺑﻮد !
ﺗﻮ رادﯾﻮ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ :
ﺷﻤﺎ ﺑﺮای ﺣﻔﻆ اﻣﻨﯿﺖ ﺗﻮی ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎزی
ﭼﯿﮑﺎر ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ؟
ﯾﻪ ﭘﺴﺮه زﻧﮓ زد ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺗﻮی ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎزی ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ اﺻﻼ
ﺑﻪ اﯾﻨﺘﺮﻧﺖ وﺻﻞ ﻧﺸﻢ !
ﺧﻮش ﺑﺤﺎﻟﺸﻮن دﯾﮕﻪ ! ﯾﻪ ﺳﺮﯾﺎ ﮐﻪ ﻋﻘﻞ
ﻧﺪارن ، راﺣﺖ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻦ !
♥ نگار ♥
امروز خواهرزاده ی گودزیلام (كلاس اوله)اومد تو اتاقم گفت:دایی مامانم همش میگه ناخونات بلنده فردا میری مدرسه باید كوتاه كنی،بیا توببین اصلا بلنده؟
منم گفتم آره خاله راس میگه بلنده، مثلا اگه من جای ناظمت بودم فردا نمیذاشتم بری سركلاس...
برگشته میگه:خب خدا خر رو دید بهش شاخ نداد!!!
یعنی خدایی هنوز تو كف این حرفشم...
♥ نگار ♥
به خداحافظیِ تلخِ تو سوگند نشد...هر چه کردم که کنم ترک تو،سوگند نشد
خسته از بازی تکراریِ ما...رفتم اما به تو سوگند نشد
...
یه مُردم که گاهی نفس می کِشه...رو قلبش یه عکسِ قفس می کِشه
گرم بی شرف باز گره خورده به...دلی که همش پاهاشو پس می کِشه
نگو غیرممکن شده بودنت...نگو جا نذاشتم واسه موندنت
گناهم فقط بی گناهی شده...یه چیزی این وسط اشتباهی شده
حواست به من نیست،حواست کجاست...چقدر خواسته ی من اَزت نابجاست
تو باید بری آسمونی بشی...جهنم که جای چشای تو نیست
اتاقی که من توش قدم می زنم...یه دم خالی از ماجرای تو نیست
فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی
تمومش کن آخه تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی
دیگه اصلا اَزت خوبی نمی خوام...دیگه اصلا شبا نوری نمی خوام
بزرگی کردی تا اینجاش،ممنون...تحمل کردی ما رو جاش ممنون
...
نگاه کن یه پُر ادعا رو...چطور تونستی با چشات شکارش کنی
تو باید بری،من یه دیوونم...یه بیمارو می خوای چیکارش کنی
فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی
تمومش کن،آخه بگو تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی
نباشم شبا با کی حرف می زنی...غمای کیو از دلش می کَنی
قرار شد بری عاشق کی بشی...داری آرزومو به گند می کِشی
تو که رفتی کار هر روز و شبم هق هق شد...و خدا شاهد دق کردن این عاشق شد
حق من این همه بی کسی و آزار نبود..حق من خیره شدن به عکس دیوار نبود
تو که رفتی ریشه های منو با داس زدن...زنده بودم و به قاب عکس من یاس زدن
با روبان مشکی عکس منو تزیین کردن...یعنی می شه خاطرات خوبمون برگردن؟
آخرین ویرایش توسط
NEGAR1992 در [1393/09/14 - 21:32]
♥ نگار ♥
دلتنگم نه دلتنگ تو...
دلتنگ اینکه یه روزی هوامو داشتی...
دلتنگ اینکه هر لحظه به یادم بودی...
دلتنگ هر دقیقه شنیدن صدات...
دلتنگ تا صبح بیدار موندنت، فقط به خاطر اینکه دل من گرفته...
دلتنگ اینکه اسممو سوالی صدا کنی...
دیدی؟ من که دلتنگ تو نیستم...
♥ نگار ♥
دلم می خواست زمان را
به عقب باز می گرداندم ...
نه برای اینکه آنهایی که رفتند را
بازگردانم ...
برای اینکه نگذارم آنها بیایند ...