parham
دخترِ رشتیه میره پیش مامانش میگه: مامانجون چه گردنبند خوشگلی داری، اینو بابام برات خریده؟! زنه میگه: من اگه به امید بابات بودم، الان تو رو هم نداشتم!!!
parnian
تو مهد كودك مربيه به يك دختر پنج ساله ميگه: ساراجون، تو شمردن بلدي؟دختره ميگه: آره! باباييم يادم داده!مربيه ميگه: آفرين به تو دختر خوشگل و باباييت!خوب حالا بگو ببينم، بعد پنج چيه؟سارا جون ميگه: شيش!مربيه ميگه: آفرين عزيزم، حالا بگو بعد هفت چيه؟دختره ميگه: هشت!مربيه ميگه: آاافرين! حالا بگو بعد ده چيه؟دختره ميگه: سرباز، بعدیشم میشه بی بی
esmaeil barati
hello guys looking forward to being friend with you
شاهین
مسافرکش بدون مسافر داشته می رفته، کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافه مذهبی می بینه کنار می زنه سوارش می کنه. مسافر روی صندلی جلو می نشینه. یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی می پرسه: آقا منو می شناسی؟ راننده می گه: نه… راننده واسه یه مسافر خانم که دست تکون می داده نگه می داره و خانمه عقب می نشینه. مسافر مرد دوباره از راننده می پرسه: منو می شناسی؟ راننده می گه: نه. شما؟ مسافر مرد می گه: من عزرائیلم. راننده می گه: برو بابا! اُسکول گیر آوردی؟ یهو خانمه از عقب به راننده می گه : ببخشید آقا شما دارین با کی حرف می زنین؟ راننده تا اینو می شنوه ترمز می زنه و از ترس فرار می کنه… بعد زنه و مرده با هم ماشین رو می دزدند!