یافتن پست: #بابا

pooriya jooon
pooriya jooon
بعد از چند ساعت عمل بچم به دنيااومده با كلي ذوق به بابام نشونش مي دم.ميگه بچته؟؟؟!! ميگم پَــــ نَ پَــــ اينو الان از اينترنت دانلود كردم نسخه آزمايشيه واسه تست تا اصلش بياد!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 16:07
+2
pooriya jooon
pooriya jooon
با دوستم رفتيم باغ وحش،جلوي قفسِ شيروايساديم.
دوستم ميگه:شيرِ؟ ميگم:پَــــ نَپَــــ� گربه اس باباش

مرده ريش گذاشته!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 16:07
+1
pooriya jooon
pooriya jooon
عارضم به حضورتون كه الله اكبر چند جنبه داره : مثلا وقتي [!]ن سر نماز ميگه الله اكبر احيانا بايد بري زير ديگ رو خاموش كني... مثلا وقتي باباتون توي جمع ميگه الله اكبر ، يعني اين شرر و ورائي رو كه داري ميگي بس كن... يا وقتي يه دختر ميگه الله اكبر ، يعني داره دور خيز ميكنه بزنه دهنت رو سرويس كنه .....
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 15:52
pooriya jooon
pooriya jooon
يه زن نداريم كه هر روز پاميشه ميز صبحانه اماده باشه 2.يه زن نداريم لباسامون رو اتو بزنه 3.يه زن نداريم غصه ي چك فردامون رو بخوره 4. يه زن نداريم واسه وام خونه طلاهاش رو بفروشه 5.يه زن نداريم وقتي ميريم خونه ي مامانش برامون سفره بندازه بيا و ببين 6.يه زن نداريم وقتي مياد خونه ي مامانينا همش سر پا باشه 7.يه زن نداريم واسمون هفت رنگ ارايش كنه 8.يه زن نداريم تا ما نيايم شام نمي خوره 9.يه زن نداريم وقتي مريضيم پاشويمون كنه تا صبح هم بالا سرمون دعا كنه 10يه زن نداريم تا چهلش نشده بريم يه زنه ديگه بگيريم 11.يه زن نداريم درد زايمان بكشه بد ما بگيم دختره؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟ 12.يه زن نداريم ندونيم چه طور بچه بزرگ شد و بي خوابي بكشه 13.يه زن نداريم غر بزنيم اين چيه ناهار درست كردي؟ 14يه زن نداريم هم بيرون كار كنه هم تو خونه اخرشم بگيم اقساط اين ماه و تو بده 15.يه زن نداريم با ما تيتيشي حرف بزنه نكنه تومونمون دوتا بشه 16.يه زن نداريم تكه كلامش باشه خدا ساييه تورو از سرم كم نكنه 16.يه زن نداريم خونرو بكنه دسته گل 17.يه زن نداريم ارث باباش بهمون برسه 18.يه زن نداريم تا از سر كار مياييم كتمونو از رو شونهام
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 15:50
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
دعوام شد لباسم پاره پوره شده بود ، بابام گفت : کتک کاری کردی ؟ گفتم : پـَـــ نــه پـَـــ زلیخا بهم پیشنهاد بی شرمانه داد ، اومدم در برم لباسمو گرفت پاره پوره شد
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 01:51
+6
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
برگشتم خونه خوشحال به بابام میگم: بابا کار پیدا کردم. میگه: کجا پسرم؟ میگم: موزه ی ملی! میگه: به عنوان کارمند؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ به عنوان قالیچه ی دوران اسکندر مقدونی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 01:49
+5
سحر
سحر
بدون شرح
10 دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 00:36
+6
ebrahim
ebrahim
مأمور بنده خدا آمده دم در سوال‌هايي ميكنه كه نمونه اي از سوال‌هايي كه ازم پرسيد رو براتون مي‌نويسم كه ببينيد حق با من بود يا نه. تصور كنين. طبقه پنجم يك برج ۱۵ طبقه. مامور سرشماري: منزل شما به آب لوله كشي مجهز هست؟ من: «پ نه پ»، چاه داريم توي زيرزمين با دلو آب ميكشيم مياريم بالا. مامور سرشماري: اين كه توي قسمت فرزند نوشتين دخترتونه؟ من: «پ نه پ»، دختر همسايمونه، من چون عقده بابا بودن دارم، روزا مياد اينجا من اداي باباشو در ميارم. مامور سرشماري: آيا شما شهرنشين هستين؟ من: «پ نه پ»، اينجا برره ست، ما تابلوش رو عوض كرديم گذاشتيم الهيه. مامور سرشماري: سرويس بهداشتي داخل منزل هست؟ من: «پ نه پ» هر كي هرجا دلش خواست خودش رو ول ميكنه مامور سرشماري: پنجره نورگير داخل منزل هست؟ من: «پ نه پ»، تمامش رو گل گرفتيم كه خودمون رو آماده كنيم واسه خواب زمستاني مامور سرشماري: سند منزلتون مسكونيه؟ من: «پ نه پ» تجاريه، منتها ما چون عقل نداريم، ازش مسكوني استفاده ميكنيم. مامور سرشماري: آيا منزل شما مجهز به سيستم سرمايشي، گرمايشي هست؟ من: «پ نه پ»، هم ديگر رو موقع گرما “فوت” ميكنيم موقع سرما “ها
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 00:28
+6
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
تو بهشت زهرا بابام رفته چایی تعارف آقایی کرده. آقاهه میگه چاییه؟ بابام گفته پـَـــ نــه پـَـــ بفرما شربت شهادت
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 23:44
+1
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
رفتم شنا بعد موندم زیر آب بابام گفت داشتی زیر آبی میرفتی؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داشتم درباره مناقشات اخیر با ماهیا مذاکره میکردم.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 23:42
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ