یافتن پست: #بابا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یه دخترعمودارم بهش میگیم خانم شیرزاد از بس خنگه

ازش میپرسم یارو مرد سیاهه شب عیدی

چی بهشون می گفتن؟ میگه بابانوئل؟

میگم :نه عموکی بود؟

میگه :آهااا عموقناد

خدایارحم کن :|

دیدگاه  •   •   •  1393/01/7 - 20:53
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عریف عشق واقعی..........

عشق یعنی:به خطر انداختن همه چیز.

عشق یعنی:به دست آوردن فرصتی دباره.

عشق یعنی:احساس تعهد بدون احساس به دام افتادن

عشق یعنی:تصمیم گیری با هم.

عشق یعنی:با هم به تساوی رفتار کردن.

عشق یعنی:کسی که تو را باور دارد.

عشق یعنی:کسی که همیشه تو را میخنداند.

عشق یعنی:سهیم شدن در پیروزی وشکست ها.

عشق یعنی :سهیم شدن در بالا وپاین ها.

عشق یعنی:سعی در درک کردن حالات یک دیگر.

عشق یعنی:در عذرخواهی پیش قدم شدن.

عشق یعنی:وقتی که نمیتوانی به کس دیگه ای فکر کنی.

عشق یعنی:جشن گرفتن بدون هیچ مناسبتی.

عشق یعنی:وقتی که تنها گوشه چشمی کافی باشه.

عشق یعنی:صید یک عمر

عشق یعنی:لذت بردن از مناظر.

عشق یعنی:سقوط برای یک دیگر.

عشق یعنی:فراموش کردن زمان وقتی باهم هستید.

عشق یعنی:یک رویا.

عشق یعنی:باهم زیر بارون خیس شدن.

عشق یعنی:اینده خودت رو کنارش ببینی.

عشق یعنی:وقتی لیست خواستگاراتو میندازی دور.

عشق یعنی:وقی از خودت میپرسی اگه هم دیگرو نداشتیم چکار میکردیم؟

عشق یعنی:برات مهم نباشه که تعطیلات کجا میری.مهم این باشه که باکی باشی.

عشق یعنی:وقتی اون افتاب زندگیت.

عشق یعنی:وقتی مریض میشه ازش پرستاری کنی تا حالش خوب بشه.

عشق یعنی:وقتی بهت مگیگه خندیدنت رو دوست داره.

عشق یعنی:داشتن علایق مشترک.

عشق یعنی:چیزی که بعضی وقتا نزدیکتر از اونه که فکر میکنی.

عشق یعنی:بعضی وقتا مجبور بشی تیکه های دل شکسته ات رو برداری وبه راهت ادامه بدی.

عشق یعنی:اشتیاقی اشتین برای باعم بودن.

عشق یعنی:ساختن پل نه دیوار.

عشق یعنی:اولین سالگرد ازدواجتون رئ جشن بگیرین ومنتظر صدوبیست وپنجمیش باشین......
2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/4 - 14:56
+3
xroyal54
xroyal54
ﯾــﺎﺩﯼ ﮐﻨﯿــﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻧــﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻳـﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﻣــــــــﺎ ﺑـﻮﺩﻥ ؛
ﻭﻟﻰ ﺣـﺎﻻ ﺑﺎ ﻣــــــﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﺷــﻮﻧــــــــﻪ
3 دیدگاه  •   •   •  1393/01/4 - 13:21
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فلشم رو تو ماشین جا گذاشتم بابامم با ماشین بیرون بوده !
یهو زنگ خونمون خورد گفتم کیه؟
بابام گفت : منم ام جی، باز کن زاخار
دیدگاه  •   •   •  1393/01/3 - 18:46
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفته بودم دستشویی که یه دفعه بابام اومد درو محکم زد !!!!
منم هول شدم با عصبانیت داد زدم 2 دقیقه اومدم دستشویی کوفتم کردی !!!!
بابام در اوج متانت فرمود : بخور بابا نوش جونت!!
دیدگاه  •   •   •  1393/01/3 - 13:20
+1
fereshte
fereshte
سلام همه{-49-}
6 دیدگاه  •   •   •  1392/12/29 - 18:10
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پیشاپیش ، پیش از پیش ، پیش پیش ، پیشده ، چخه ... ای بابا گربه وسط کتیبه گذاشتنم بیخیال ما نمیشه :) داستانی داریما! خلاصه پیشاپیش عیدت مبارک داشی گلم!
دیدگاه  •   •   •  1392/12/29 - 16:40
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آقا رفته بودیم بازار: دیدم این جنسه چقدر به چشمم آشنا میاد
دیدی یکی رو تو خیابون میبینی ولی انگار قبلا جایی دیدیش از مامانم پرسیدم این کیه
میگه پسته
گفتم بابا لامصب بعد از گرون شدنش چه تیپی زده تو مغازه ها
دیدگاه  •   •   •  1392/12/29 - 10:22
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بچه ای که نصفه شب ترقه میزنی ..!
.
.
.
.
.
.
خو کصافط خیلیا تو اینترنتن ،

باباشون بیدار میشه میگه : تو هنوز بیداری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیدگاه  •   •   •  1392/12/28 - 20:19
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه بار بابام گفت برو چایی بریز ، منم گفتم تو نزدیکتری به آشپزخونه تو برو بریز بیار بخوریم ! پا شد رفت اون سر پذیرایی نشست گفت حالا تو نزدیک تری ، تو برو بریز بیار بخوریم …
دیدگاه  •   •   •  1392/12/28 - 20:03
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ