یافتن پست: #بابا

SAEED
SAEED
در aBiHa
2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 20:53
+11
-2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

من ک ِ یادم نیس شادی شما یادتونه اون روزا ...








ای بابا ! من ک ِ گفتم یادم نیس :|
چ ِ انتظــــآراااا :|

دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:52
+4
behrooz
behrooz


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو

موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
نه سیما جون، نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت: حسنی می ری به سربازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم، درس خونم و زرنگم
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو، تپل مپولو، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری، از اون بالا

نگاه می کرد تو و کوچه را
داد زد و گفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تو را بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز و تیزه
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ ؟

نه جانم
چرا نمیای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب، پایین، بالا، شمال، جنوب، دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

حسنی یهو مثه یه جت
رسید به یک کافی نت

اون شد و رفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی
علافی کرد و بازی

خوشحال و شادمونه
رفت و رسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو

درست و راست و ریس کرد
رفت و تو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت و شاد شد
زی ذی شد و دوماد شد

_  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _


و این هم یک روایت دیگه از حسنی قصه ها


توی ده شلمرود (که بعدا گسترش پیدا کرد و شد تهران بزرگ)
حسنی تک و تنها بود
حسنی نگو! (چون اسمش رو عوض کرده و گذاشته ساسان) بلا بگو
سوسول سوسولا بگو
موی بلند، صورت سه تیغ، ناخن دراز، واه و واه و واه!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

با فلفلی و قلقلی میرن باشگاه بدن سازی
تیپش شده شلوار جین، پاره پوره
با بلوزای اندامی

باباش می‌گفت: حسنی بیا برو حموم
حسنی می گفت: نه نمی رم. نه نمی رم!
تازه آرایشگاه بودم!
کلی خرج موهام کردم!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کره الاغ کدخدا (که حالا شده یه زانتیا)
ویراژ می ده تو کوچه ها
پشت فرمونش یه دختره
دختر ناز کدخدا !

حسنی می گه: منم سوارم می کنی؟!
دختره می گه: نه که نمی شه، نه که نمی شه!
ماشین من با کلاسه!
اگه تو گیتار می زنی، اون وقت سوارت می کنم!

حسنی به عشق زانتیا
شایدم بخاطر دختر کدخدا
می خواد که با کلاس بشه
کلاس گیتار نمی ره (باباش اجازه نمی ده)
اما یه کاور گیتار
می گیره رو کولش می ندازه.

توی ده شلمرود، حسنی نبود، ساسان بود
با ماشین کدخدا، ویراژ میداد تو کوچه ها!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 12:01
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیدین بعضی والدین موقع مسیج دادن با لحن کتابی مینویسن ؟
یه بار موقع امتحانات واسه درس خوندن، دو سه تا از دوستان شب رو خونه ما موندن ، بعدش بابای یکیشون که مثلأ میخواست خبرشو بگیره، بهش مسیج داد:
با سلام. لطفأ موقعیت خود را به ما اعلام کن!!!!!
مارو میگی !!!
دیگه داشتیم اون وسط مسط ها هیلوکپتری میزدیم...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 11:32
+5
مرضیه
مرضیه

بابام رفته هویج خریده میگه عَقلت که ناقصه ، مغزتم که کار نمیکنه بگیر این هویجو کوفت کن که حداقل چشمات برای تقلب کار کنه :|

1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/20 - 13:53
+9
EHSAN
EHSAN
داغ امام عسگری دلـهـا شکستـه / در ماتم بابای خود مهدی نشسته / گرد مصیبت چهره ی عالم گرفته / زهرا ز داغ لاله اش ماتم گرفته . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 21:45
+7
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

فرق تقلب کردن پسرا و دخترا:


1_ پسرا:
(بغل دستی): پس احمد اینم کتاب صفخه 240 جوابش نیست که لامصب!!! اون برگه آچاری که بهت دادم از گلوت پایین نره ایشاله . مرضو ننوشتم سریع جزوتو ببین پیدا میکنی جوابشو فقط سریعا بچه ها منتظرن
(پشت سری): مهدی جواب سوال 4رو ته کفشم نوشتم ، گرفتم بالا زود بنویس داداش اگرم خواستی درش بیار نوبتی بده بره!!!!



2_دخترا:
الههههههههههههه ه ه ه ... الههههههههه ه ه ه ...
(الهه در حال نوشتن به طرز وحشیانه ای همراه با یک لبخند ملیح !!!)
مهشییییییییددددد مهشیییییییییییییییدددد توروخدا مهشییییییییییدددد
(مهشید: ننوشتم بابا برگم سفیده اه . دو دقیقه بعد: استاد برگه هامون تموم شد یه برگه میدید؟!!!!!!)

دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 20:01
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نشد من به یکی بگم دیشب دو ساعت خوابیدم
نگه بابا تو که خوبی من یه ربع خوابیدم!!!!
عاشق این حس رقابتی هفت هزار ساله ی پارسیانم!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 13:41
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
باباچرابچه های ترم بالایی وقتی میفهمن ترم اولی هستیم انقده قیافه می گیرن واسه ادم؟خوچیه؟عایاکاری بدی کردیم؟عایاجرم محسوب میشود؟اصن همین خودت که داری میخندی خدایی ازترم6شروع کردی؟؟؟؟والا...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 13:21
+3
ali23
ali23
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﻟﺮﻩ...

ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﻬﻨﺎﻡ ﻣﺤﻤﺪﯼ . ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ 13 ﺳﺎﻟﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺭﺍﻩ وطن.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ آﺭﯾﻮﺑﺮﺯﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺭﺗﺶ ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺑﯽ ﺑﯽ ﻣﺮﯾﻢ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺳپﺎﻩ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻋﺒﺪﺍﻟﺤﺴﯿﻦ ﺯﺭﯾﻦ ﮐﻮﺏ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻠﮏ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺗﻨﻬﺎ پﺰﺷﮏ پﯿﻮﻧﺪ ﮐﺒﺪ ﺩﺭ ﺍﺳﯿﺎ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎﻧﻮ ﻗﺪﻡ ﺧﯿﺮ ﺭﻫﺒﺮ ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﻥ ﻋﺸﺎﯾﺮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﻬﺮﺩﺍﺩ ﺍﻭﺳﺘﺎ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻭ ﺷﺎﻋﺮ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﺨﻤﻠﯿﻨﺶ ﺗﺎ ﻋﺮﺵ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﺳﻪ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﺤﺴﻦ ﺭﺿﺎﯾﯽ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺭﻫﺒﺮﯼ میکنه.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﺮﯾﻢ ﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪ.
ﻳﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﻴﺸﻪ ﺣﺴﻴﻦ پﻨﺎﻫﻲ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽمونه.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎﺑﺎﻃﺎﻫﺮ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﻋﻠﯽ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﺿﺎ ﺧﺎﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﻫﺮ عﻘﺎﺑﯽ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﺍﺳﻤﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ پﺮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺝ بدهد.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ پﺮﻓﺴﻮﺭ ﻣﻮﺳﯿﻮﻧﺪ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﺭﻭ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﻣﯿﮑﻨﻪ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﻗﯿﺼﺮ ﺍﻣﯿﻦ پﻮﺭ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺍﺳﻌﺪ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻓﺎﺗﺢ ﺗﻬﺮﺍﻥ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩی.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ پﺮﻓﺴﻮﺭ ﮐﺮﻡ ﺯﺍﺩﻩ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺭﯾﺎﺿﯽ. ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﮐﺎﻣﺮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺨﺘﺮﻉ قرنیه چشم مصنوعی.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ پﺮﻓﺴﻮﺭ ﺑﺎﻫﺮ ﻣﻐﺰ ﺳﻮﻡ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﺟﻬﺎﻥ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ پﺮﻓﺴﻮﺭ ﺟﻌﻔﺮ ﺷﻬﯿﺪﯼ...
ﻭ....
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺳﻮﮊﻩ ﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ،،،،
ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ پﻮﺷﺶ، ﻗﻮﻣﯿﺖ ﻭ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ...

دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 11:14
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ