امروز صبح وایسادم کنار خیابون تاکسی بگیرم، یه لکسوز کنارم وایساد ، ما رو میگی خودمونو جمع جور کردم و با خودم گفتم بابا تو این شهر هم پیدا میشن کسانی که جلوی ما پسرا ترمز کنن که یهو در باز شد و مامانه شلوار بچه شُ کشیده پایین میگه جیش کن پسرم جیش کن آفرین...

یه لحظه دقت کن سلسله مراتبه این قضیه رو:

یه بار شیطون گولم زد، رفتم از جیب بابام 25 تومن (25 تا یه تومنی) ورداشتم
رفتم پفک اینا خریدم، عصرش عذاب وجدان گرفتم،
رفتم از کیف مامانم 50 تومن ورداشتم گذاشتم تو جیب بابام

#متن-نوحه- داری میروی میدون پسرم
داری میری میدون پسرم
شده دل ما خون پسرم
همه حرم صف کشیدن
با دل پریشون پسرم
داری میری میدون پسرم
شده دل ما خون پسرم
همه حرم صف کشیدن
با دل پریشون پسرم
علی علی اکبر ولدی
علی علی اکبر ولدی
علی علی اکبر ولدی
علی علی اکبر پسرم
شمیم گل یاس خداحافظ خداحافظ
شمیم گل یاس خداحافظ خداحافظ
هم شونه عباس خداحافظ خداحافظ
وقت مرگ باباس خداحافظ خداحافظ
وقت مرگ باباس خداحافظ خداحافظ
بمیره اونی که در کمینه
میوه دلم را میچینه
الهی تو دنیا هیچ پدری
جونشا اینجور نبینه
 
داری میری میدون پسرم
شده دل ما خون پسرم
همه حرم صف کشیدن
با دل پریشون پسرم
علی علی اکبر ولدی
علی علی اکبر ولدی
علی علی اکبر ولدی
برو ای جونم خداحافظ خداحافظ
ای آروم جونم خداحافظ خداحافظ
بعد تو نمونم خداحافظ خداحافظ
بعد تو نمونم خداحافظ خداحافظ
برو ای جونم خداحافظ خداحافظ
ای آروم جونم خداحافظ خداحافظ
بعد تو نمونم خداحافظ خداحافظ
بعد تو نمونم خداحافظ خداحافظ
بذار تا چشاتا ببینم
اون صورت ماهتا ببینم
کمی جلو بابا راه برو
من قد و بالا تا ببینم
بذار تا چشاتا ببینم
اون صورت ماهتا ببینم
کمی جلو بابا راه برو
من قد و بالا تا ببینم
داری میری میدون پسرم
شده دل ما خون پسرم
همه حرم صف کشیدن
با دل پریشون پسرم
داری میری میدون پسرم
شده دل ما خون پسرم
همه حرم صف کشیدن
با دل پریشون پسرم
علی علی اکبر ولدی
علی علی اکبر ولدی
علی علی اکبر ولدی
بی تو من غربیم
علی بابا علی بابا
بی تو من غربیم
علی بابا علی بابا
که توای طبیبم
علی بابا علی بابا

بی تو من غربیم
علی بابا علی بابا
که توای طبیبم
علی بابا علی بابا
ای عصای پیری
چه غریبم علی بابا
ای عصای پیری
چه غریبم علی بابا
میسوزونی بابا جگرم
میشکنه غم تو کمرم
ای عصای پیری علی جون
رحمی کن به بابا پسرم
با دل پریشون پسرم
داری میری میدون پسرم
شده دل ما خون پس
علی علی اکبر ولدی
علی علی اکبر ولدی
علی علی اکبر ولدی

مورد داریم كه بچه 6 ساله از باباش ایپد میخواد!
.
.
.
.
.
.
.
.
من بچه بودم نهایت ارزوم این بود كه
مادرم بذاره دستگیره چرخ خیاطیش رو یه دور بچرخونم!!!

بابام میگه اولین بار که کامران هومنو دیدم فک کردم زن و شوهرن
بعدنا فهمیدم که خواهرن!

دیشب مهمون داشتیم بابام دیر کرده بود نیومده بود …
مامانم به من : یه “تک بزن” به بابات بگو مهمونا اومدن پس چرا نمیای ؟ بگو نوشابه هم بخره ؟
راستی بهش بگو یه بسته چیپس سیب زمینی هم واسه کنار مرغ بخره و زود بیاد …
من : همه اینا رو با یه تک زنگ بگم دیگه ؟
مامانم : خب یه مسیج بهش بزن و زود قطع کن !!