یافتن پست: #بابا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اول دبستان : تو دیگه اومدی مدرسه نمیتونی هر غلطی میخوای بکنی !
دانشگاه : تو دیگه بچه مدرسه ای نیستی که هر غلطی میخوای بکنی !
متاهلی : تو دیگه مجرد نیستی که هر غلطی میخوای بکنی!
پیری : تو دیگه پات لب گوره نمیتونی هر غلطی میخوای بکنی !
اون دنیا :اینجا دیگه زمین نیست که هر غلطی میخوای بکنی گمشو برو جهنم !
ای بابا من که هیچ غلطی نتونستم بکنم این انصاف نــیــســت |:
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 18:52
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من یه بار تو اینترنت داشتم میگشتم بابام اومد پشت سرم مجبور شدم کل Help ویندوز رو بخونم
این ویندوز اگه بدونید چه قابلیت هایی که نداره :(
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 18:46
+1
be to che???!!
be to che???!!
گير دادن رستم به سهراب:


*چنين گفت:رستم به سهراب يل*


*كه من آبرو دارم اندر محل*..

.

*مكن تيزونازك دو ابروي خود*


*دگرسيخ سيخي مكن؛موي خود*


*شدي در شب امتحان گرم چت*


*بروگمشو اي خاك برسرت*


*اس ام اس فرستادنت بس نبود*


*كه ايميل وچت هم به ما رونمود*


*رها كن تو اين دخت افراسياب*


*كه مامش تو را مي نمايد كباب*


*اگر سربه سر تن به كشتن دهيم*


*دريغا پسر،دست دشمن دهيم*


*چوشوهر دراين مملكت كيمياست*


*زتورانيان زن گرفتن خطاست*


*خودت را مكن ضايع از بهراو*


*به درست بپرداز و دانش بجو*


*درين هشت ترم،اي يل باكلاس*


*فقط هشت واحد نمودي تو پاس*


*تو كز درس و دانش گريزان بدي*


*چرا رشته ات را پزشكي زدي*


*من از گور بابام پول آورم*


*كه هر ترم،شهريه ات را دهم*


*من از پهلوانان پيشم پسر*


*ندارم بجز گرز و تيغ و سپر*


*چو امروزيان،وضع من توپ نيست*


*بو دخل من هفده و خرج بيست*


*به قبض موبايلت نگه كرده اي*


*پدر جد من را در آورده اي*


*مسافر برم،بنده با رخش خويش*


*تو پول مرا مي دهي پاي ديش*


*مقصر در اين راه تهمينه بود*

*كه دور از من اينگونه لوست نمود*


*چنين گفت سهراب،اي ول پدر*


*بود گفته هايت چو شهد و شكر*


*ولي درس و مشق مرا بي خيال*


*مزن بر دل و جان من ضد حال*


*اگر گرم چت يا اس ام اس شويم*


*از آن به كه يك وقت دپرس شويم*
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 17:21
+5
be to che???!!
be to che???!!

نميدونم چم شده


نميدونم چه مرگمه


بابا آخه چي كار كردم...چي كار كردم؟؟؟


چي كار كردم كه بايد مستحق اين مجازات باشم؟


چي كار كردم كه اين حكم واسم بريدي؟؟


چي كار كردم كه مستحق اين كارم؟؟؟


خدايااااااااااااااااااااااااااااااااا


چي كار كردم...


بسمه ديگه.


مگه نميگن به هر كس بر اساس توانش حكم ميفرستي؟؟؟


بابا تموم شدم...ديگه ندارم.


ديگه توان ندارم..


ديكه اين توان لعنتيو ندارم...


تمومش كردي...


بسه...


بسمه ديگه.


اين قد اذيتم نكن...


تموم كن اين حكمتو...


بابا باختم...


يه كسيم اين جاست...


يه نگاهم اين ورت كن.


همين پايين...اينجا...


كمكم كن...ديگه بريدم...


باور كن كه ديگه بريدم...


بابا مگه نميگن يه قدم تو بيا خدا  ده قدم بياد؟


نخواستيم...


يه قدم تو بيا من بدبخت ده قدم بيام...


بيا تا حداقل بفهمم فراموشم نكردي آخه...


بسمه...ديگه بسمه...


يه نگاهم اين ورت بكن...


همينجا.


@eli20
4 دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 12:39
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
وقتی ی مهر ماهی حالش بده ,

بهش نگید ای بابا اینم می گذره ،

نگید درست می شه،

سعی نکنید با جوک های مسخره بخندونیدش ...

خنده اش نمیاد, غصــه داره...

وقتی یه مهر ماهی ناراحته اصلا این شما نیستین که باید حرف بزنین

شما باید دستشو بگیرید. بغلش کنید. تو چشمهاش نگاه کنید.

بذارید اون حرف بزنه و شما گوش کنید... اگرم حرف نزد سیم جیمش

نکنید ...

هی فکر نکنید باید نظریه صادر کنید و نصیحت کنید...نه ...این حالشو

خیلی بدتر میکنه ...

فکر نکنید اگه حرف نزنید خیلی اتفاق بدی می افته... با سکوت خودتون

وکنارش بودن حمایتتون رو حس میکنه ...

فقط دستشو بگیرید...

بغلش کنید...

سکوت کنید...

مهر ماهی توی سکوت خودش رو پیدا میکنه ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 01:22
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

یاد دارم یک غروب سرد سرد
می‌گذشت از
کوچه‌مان یک دوره گرد دوره گردم.. دار قالی می‌خرم دسته دوم، جنس عالی می‌خرم گر نداری کوزه خالی می‌خرم کاسه و ظرف سفالی می‌خرم اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی زد و بغضش شکست اول سال است و نان در خانه نیست ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟ سوختم، دیدم که بابا پیر بود خواهر کوچکترم دلگیر بود بوی نان تازه هوشم را ربود اتفاقا مادرم هم روزه بود خم شده آن قامت افراشته دست خوش رنگش ترک برداشته مشکل ما درد نان تنها نبود فکر می‌کردم خدا آنجا نبود باز آواز درشت دوره‌گرد پرده اندیشه‌ام را پاره کرد: دوره گردم ..دار قالی می‌خرم دسته دوم جنس عالی می‌خرم خواهرم بی روسری بیرون دوید آی آقا، سفره خالی می‌خری؟؟؟ آی آقا، سفره خالی می‌خری؟؟؟
اثری از زنده یاد قیصر امین پور

آخرین ویرایش توسط A-Sh-F در [1392/05/28 - 22:00]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 21:59
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوست دارم خیلى راحت و بى دردسر تو خواب بمیرم، مثل بابابزرگم

نه با جیغ و داد مثل مسافراى اتوبوسش .. :
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 19:27
+6
saman
saman
  از فقر مینویسم ،با دستهای خالی                             

                           سفره پراست امشب از شامی خیالی.


معتاد زجر بودیم ،باید که می کشیدیم                        


                           خواب غذا می دیدیم از خواب می پ[!]م.


دلهای همسایه ها ،برای ما کباب بود                        


                            سارا ولی هنوزم شبها گرسنه خواب بود


با اشک مینویسم ،بابا نان ندارد                              


                          شاید که معجزه شد از اسمان ببارد


دیوارها شعار، [!] فقر دادن                                  


                           صندوقهای خیریه در حد یک نمادن


محکوم به فقر بودیم ، محکوم به فرق و تبعیض              


                         دلخوش به وعدهایی ،از چیزهای ناچیز


از فقر مینویسم، با این که نیست حالی                   


                             این قصه ای حقیقیست ،از دارایی خیالی

دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 17:18
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
لپ تاپ رو پامه دارم باهاش کار می کنم
بابام اومده تو اتاقم میگه لپ تاپت روشنه؟
میگم نه، رو زمین داشت گریه می کرد گذاشتمش رو پاهام آروم بگیره! بعد بهش میگم کاری داری باهاش؟
میگه نه، صدای گریه ش تا تو اتاق من میومداومدم بهت بگم گناه داره بغلش کن!
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 13:24
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یادتونه بچه که بودیم تا توى یه جمعى میرفتیم حوصله نداشتیم،خجالت میکشیدیم بابا مامانمون میگفتن:سلام کردى به عمو؟ ما هم مثل خر تو گل میموندیم! یهو طرف به دروغ میگفت: بعععععله،سلامم کرد پسر گل!!!!
عاشق این ادما بودم،دمشون گرم.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 12:49
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ