یافتن پست: #بارانی

sara
sara
در CARLO
همیشه مثل بارون باش…

اما هیچ وقت چشم کسی را بارانی نکن

شاید برایش تنها ترینی…
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 10:09
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



شب سردی ست و هوا منتظر باران است وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من ماه پیشانی من دلبر بارانی من۰۰۰۰۰




دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 19:35
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هوا بارانیست شیشه چرا بخار نمیگیری؟
نترس دیگر حرف دلم را رویت نمینویسم....
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 19:06
+4
xroyal54
xroyal54
آغ.وش هیچ خیالی ...
بوی آشنای بازوانت را نداشت ...
و نجوای هیچ بارانی ...
هم صدای لبهای تو نبود ...
اینک تو را ...
بیخیال و بی باران ...
کجای این شب حسرت ...
جستجو کنم ؟ ...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:59
+6
saman
saman

من هستم و دوباره دلی بی قرار تو
این کوچه های خسته ی چشم انتظار تو


منظومه ی بلند غزل های ناز من!
خورشید هم ستاره شود در مدار تو


زیبا ترین تغزل بارانی منی
می بالد عاشقا نه غزل در بهار تو


عطری نجیب می وزد از واژه های من
هرگز نبوده این همه شعرم دچار تو


بخشیدم عاشقا نه دلم را به چشمهات
باشد که بی بها نه شود در کنار تو


جایی که عشق نیز دچار تو می شود
از من عجیب نیست شوم بی قرار تو

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:30
+3
saman
saman
من هستم و دوباره دلی بی قرار تو
این کوچه های خسته ی چشم انتظار تو
منظومه ی بلند غزل های ناز من!
خورشید هم ستاره شود در مدار تو
زیبا ترین تغزل بارانی منی
می بالد عاشقانه غزل در بهار تو
عطری نجیب می وزد از واژه های من
هرگز نبوده این همه شعرم دچار تو
بخشیدم عاشقانه دلم را به چشمهات
باشد که بی بهانه شود در کنار تو
جایی که عشق نیز دچار تو می شود
از من عجیب نیست شوم بی قرار تو
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:25
+2
saman
saman
تو…عاشق بارانی…
من…می ترسم از باران…
تو…غمگینی…
من… اما خوشحالم از این که تو
گول هیچ چتری را نخواهی خورد…
گاهی گنجشک ها از ترس باران
به قفس پناه می برند…
کاش من هم عاشق بودم
من از چترها و قفس ها می ترسم…!

(نجیب زاده)

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:20
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺑﺎﺷﯽ
ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﯾﮏ ﺳﺎﺣﻞ ﺭﺍ
ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻨﺪ
ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺩﻝ ﺗﻮ
ﺑﺎﺭﺍﻧﯿﺴﺖ . . .
ﺧﯿﺲ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ. . .
ﺧﺮﺍﺏ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻮﺟﻬﺎ . . . .




دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 18:49
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در این هیاهوی خلق
که پُتک بر آرامش ات میزند
دلم پیاده رویی میخواهد , بارانی!
...
دست خودم را بگیرم
برویم صحبت کنان
تا انتهای گریستنِ آخرین ابرِ زندگی!
...
نفرین به اجتماع
که نمی گذارد صدا به صدا برسد!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 20:10
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


ترکم مکن


حتی برای ساعتی


که دلتنگی چون بارانی


به آوارم فرو خواهد ریخت


و غبار


چون هاله ای،


جای پایت به شنها امیدم میدهد


و مژگانت آرامشم،


عزیزترین!


ترکم مکن حتی برای ثانیه ای،


وقتی تو نیستی


سرگردان سرگشته این سول مداومم


که باز خواهی گشت آیا؟؟؟

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 22:38
+2
صفحات: 5 6 7 8 9 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ