ebrahim
..... برید تو دیدگاه بخونید
mah3a
agha chesh meto0on ro0oze bad nbine...........\
shanbe bade uni raftim y ja az in kho0o0shgela kho0ordimmmmmm...
but injoooooooooooooooli nboooooooooooooooooooooooooooooooooood...
hala kia ino payannnnnnnnnnnnnnnnnnnnnnnnnnn???
عسل ایرانی
در زندگی، نقش نیش های مار "مار و پله" را بازی نکنیم،
شاید آن دیگری، توان دوباره بالا آمدن از نردبان را نداشته باشد.
امید
فردوسی حکیم بزرگ ایرانی میگه:
که پیش زنان هرگز راز مگوی ، چو گویی ، سخن بازیابی به کوی !
sasan pool
باز در دست تو دست دیگری است /باز هم دیدم که قولت سر سری است
اولش باور نمی کردم ولی/باورم شد رنگ تو خاکستری است
بعد از آن چشم تو دیگر هیز شد/سهم من از عشق تو ناچیز شد
التماسم کردی و گفتم برو/قلب من از کینه ات لبریز شد
ببین با من چه ها کردی/نمی خواهم که بر گردی
تو تنها لایق اون هرزه های مست و ولگردی
ساده با هر چشمکی دل باختی/هر شبی با یک نفر می ساختی
عاقبت تاوان هر بازیچه را با فدای پاکیت پرداختی
باز اضحار ندامت کرده ای/ از رفیق بد شکایت کرده ای
گریه ات بوی خیانت میدهد/دور شو دیگر تو عادت کرده ای
تقدیم به همه کسانیکه عشقشون هم هرزه بود و هم هرزه دل بود.چقدر من و امثال من ساده ایم زود گول می خوریم واقعا که.چه دورانی شده .
sasan pool
هیچکس از ارتفاع نمی ترسد ... همه از سقوط می ترسند
هیچکس از بازی نمی ترسد ... همه از باخت می ترسند
هیچکس از تاریکی نمی ترسد ... همه از آنچه که در آن است می ترسند
هیچکس از جمله ی " من دوستت دارم " نمی ترسد ... همه از واکنش به این جمله می ترسند
نیوشا
ظهر تو خونه داشتم تلوزیون نگاه میکردم دیدم تو کوچه یکی داره اسمم رو بلند صدا میکنه اولش فکر کردم با یکی دیگه کار داره ولی وقتی فامیلی رو هم گفت رفتم دیدم وانت سبزی فروشی هست گفتم تو منو از کجا میشناسی گفت بیا مامانت سر کوچه از من خرید کرد گفت بیام اسمت رو صدا کنم بهت بدم .
:|
چجور با آبرو آدم بازی میکنن ..
t @ r @ n e
به سلامتیه نسل من که خسته شد از بس دزدکی بوسید…
دزدکی حرف زد…
دزدکی در آغوش گرفت…
دزدکی عشق بازی کرد…
دزدکی دوست داشت..
چندسال پیش یکروز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدرو مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که:« ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر ». رفتم خواستگاری؛ دختر پرسید: « مدرک تحصیلی ات چیست »؟ گفتم:« دیپلم تمام »! گفت:« بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشوبرو دان...شگاه ». رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم... ......برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ پدر دختر پرسید:« خدمت رفته ای »؟ گفتم:« هنوز نه »؛ گفت:« مردنشده نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی ». رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ مادر دختر پرسید:« شغلت چیست »؟ گفتم: « فعلا کار گیر نیاوردم »؛ گفت:« بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار ». رفتم کار پیدا کنم؛ گفتند:« سابقه کار می خواهیم »؛ رفتم سابقه کار جور کنم؛ گفتند:« باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم ». دوباره رفتم کار کنم؛ گفتند: « باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم». برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی ». گفتند:« برو جایی که سابقه کار نخواهد ». رفتم جایی که سابقه کار نخواستند. گفتند:« باید متاهل باشی ». برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم:« رفتم جایی که سابقه کار نخواستندگفتند باید متاهل باشی ». گفتند:« باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی ». رفتم؛ گفتم:«باید کار داشته باشم تا متاهل بشوم». گفتند:« باید متاهل باشی تا به توکار بدهیم ». برگشتم؛ رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!
1390/12/16 - 21:38 ( لايک توسط 3 کاربر )asheeeeeeeeeeeeeeeghetam. kheili bahal boood
1390/12/16 - 21:42ghabeli nadasht
1390/12/16 - 21:50