یافتن پست: #بازی

محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
توی راز بقا ۶۰تا شیر ریختن سر یه گورخر ! برگشته میگه میخوان بخورنش ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میخوان سوارش بشن ولی خره رضایت نمیده میگه مامانم گفته با غریبه ها بازی نکن !!!!!!!!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/4 - 02:15
+3
ronak
ronak
کودکی هایم اتاقی ساده بود قصه ای ، دور ِ اجاقی ساده بود شب که می شد نقش ها جان می گرفت روی سقف ما که طاقی ساده بود می شدم پروانه ، خوابم می پرید خواب هایم اتفاقی ساده بود زندگی دستی پر از پوچی نبود بازی ما جفت و طاقی ساده بود قهر می کردم به شوق آشتی عشق هایم اشتیاقی ساده بود ساده بودن عادتی مشکل نبود سختی نان بود و باقی ساده بود.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 22:03
+3
gamer
gamer
مادر : نمی تواند جای دیگری برود آخر پیدایش می کنی غصه نخور! گفتم : آخه چطوری؟ اون پرنده ایی زیبا بود که پرواز کرد و رفت. مادر گفت برادرت گوش به بازیست ، بدل نگیر او عاشق پرنده تو بود نمی دانست پرنده قفس را دوست ندارد و خواهد پرید . باز هم باید شاد باشی که پنجره بسته بود . در خیالم صدای پرنده را آهسته شنیدم که می گفت : در قفس هستم ! دست دراز کن و مرا بردار دست دراز کردم و پرنده را برداشتم و به مادر نشان دادم. چه نرم و زیبا بود! آرام در گوش پرنده زمزمه کردم : عجب کلکی هستی!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 01:57
+4
ebrahim
ebrahim
از آنجایی که شعر و نثر در خون ما ایرانی ها است و آثار ماندگاری در تاریخ در این ضمینه داریم مانند : شاهنامه (فردوسی) قابوس نامه (کیکاوس) ... ... مرزبان نامه (سعدالدین) نی نامه (مولانا) و .... این بار هم بعد از سال ها و در سبکی جدید (رپ) گروهی موفق به نام [زدبازی] آلبومی بیرون خواهد داد تا مانند نام برده های قبلی اثری ماندگار و در تاریخ جاویدان باشد به نام زاخار نامه ,,, (علی یگانه دوست)
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 01:47
+6
عسل ایرانی
عسل ایرانی
حرکاتی که آقایون پس از مکالمه با خانم ها باید انجام بدن :دی (من پیچیدم به بازی تا لهم نکردن :دی)
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 01:32
+6
مهسا
مهسا
دستانت را به من بده ؛ بیا دوباره بازی کنیم ... دل ببـــــر ... کباب بیــــار
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 02:10
+6
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
بهش میگم چون مجبوری باید بری سربازی؟؟؟؟؟؟؟ میگه: پـَـــ نــه پـَـــ فقط به خاطر مرخصی هاش میرم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 02:10
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
داریم با داداشم تخته نرد بازی میکنیم.داداشم جفت شیش آورده.میگم:ماشاالله... میگه:به شانسم خوب من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پـَـــ نــه پـَـــ به شانس گند خودم که تاحالا یه جفت شیش هم نیاوردم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 01:00
مهسا
مهسا
اگر هنوز قوانین بازی رو یاد نگرفتی بهتره خودت محترمانه از بازی انصراف بدی قبل از اینکه دیگران شکستت رو جشن بگیرن
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 00:45
+4
rAmin
rAmin
یه روز غضنفر تلویزیون رو روشن میكنه میبینه فوتبال داره. شیلنگ رو بر میداره میگیره رو تلویزیون میگه برید در خونه خودتون بازی كنید{-18-}{-18-} آی خـــــــــــــــــدا
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 00:45
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ