یافتن پست: #بازی

زندگی!!!

 

کلاهت را به هوا بینداز...

 

که من دیگر حال بازی کردن ندارم! 

 

تو بردی...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 00:31
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او

پُر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای

نیشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق،دل خونم نکن

من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو... من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یکجا باختم

[!] آواره صحرا نشد

گفتم عا قل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر می زنی

در حریم خانه ام در می زنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 23:08
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
یک نفر از کوچه ی ما عشق را دزدیده است

این خبر درکوچه های شهر ما پیچیده است

دوره گردی در خیابانها محبت می فروخت

گوئیا او هم بساط خویش را برچیده است

عاشقی می گفت روزی روزگاران قدیم

عشق را از غنچه های کوچه باغی چیده است

عشق بازی در خیابان مطلقا ممنوع شد

عابری این تابلو را دورمیدان دیده است

یک چراغ قرمز از دیروز قرمز مانده است

چشمکش را هیز چشمی خیره سر دزدیده است

می روم از شهر این دل سنگهای کور دل

یک نفر بر ریش ما دل ریشها خندیده است ....
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 22:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﭘﺮﮐﺎﺭﺗﺮﯾﻦ ﺷﺨﺺ ﺩﺭبی دیروز ﻫﻤﻮﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻟﯿﺰﺭ ﺭﻭ ﻣﯿﻨﺪﺍﺧﺖ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﺯﯾﮑﻦ ﺻﺎﺣﺐ ﺗﻮﭖ...
اﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺮﯾﺒﻮﻥ ﺧﺪﺍ ﻗﻮﺕ ﻣﯿﮕم ﺑﻬش.‬
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 22:46
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به هرکس که می نگرم در شکایت است ،

درحیرتم که لذت دنیا به کام کیست؟!

باید بازیگر شوم ،

آرامش را بازی کنم ...

باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم ...

باز باید مواظب اشک هایم باشم ...

باز همان تظاهر همیشگی : " خوبم ... "

خدایـــــــــــا ،

کـــم آورده ام !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 21:36
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نقش یک درخــــت خشک را در زنـــدگی بازی میکنم

نمیدانم که باید چشم انتظار بهــــــار باشم

یا هیزم شکن پیر
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 17:16
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO



دیوارهای دنیا بلند است ، و من گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار.
مثل بچه بازیگوشی که توپ کوچکش را از سر شیطنت به خانه ی همسایه می اندازد.
به امید آن که شاید در آن خانه باز شود، گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار.
آن طرف حیاط خانه خداست.
و آن وقت هی در می زنم،
... در می زنم،
در می زنم،
و می گویم:
“دلم افتاده توی حیاط شما ،می شود دلم را پس بدهید؟”


دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 16:19
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﺕ ﮐﻪ ﺳـــــــــﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ؛
ﺑﺎ ﺩﻟـــــــــــــﻡ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﮑﻦ
ﻣـــــﻦ ﺩﺭ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ
ﺑﺎ ﺗــــــــﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ . !.......




دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 16:14
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



هی رفیق دهه شصتی:
میدونم تو جوونی پیر شدی
میدونم اهنگ یو یو بازی کردنت اژیر قرمز بود
میدونم واسه دوچرخه و اتاری معدل20اوردی و هرگز نخریدن برات
میدونم کلاست پر ادم بود
میدونم..حالا باید هم کلام نسل جاستین بیبر شوی
کسایی که شلوار را تا نصفه کشیده اند بالا و افتخار میکنند
سخت است رابطه ات با سلنا و جنیفر و انجلینا
سخت است فهمیدن عجیجم و عجقم
ببین منو سرتو بگیر بالا گریه نکن رفیق
در عوض یه مرد و یه زن واقعی بار اومدی
به سلامتی همه دهه شصتی ها :)
به سلامتی ما هفتادیها که داغون تریم<img src=(" title=":((" />(((


دیدگاه  •   •   •  1392/06/15 - 13:15
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




به تو که فکر می کنم


بی اختیار

به حماقت خود لبخند می زنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو

و فکر می کردم بازیگر نقش اولم ...

افسوس...


دیدگاه  •   •   •  1392/06/15 - 11:46
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ