یافتن پست: #بخند

`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO


فقط بوی ماه مهر نبود...

دلهره های ناتمام
شب هم بود...

عشق کیف و بوی ورق کتابهایت و پاکن میلان...

مداد شمعی های از کمر شکسته و کج کوله ات...

دعوای
ساندیس و پشمک...

نیمکتهایی که صدای قیژ قیژشان تمامی نداشت...

کیف همکلاسی ات که همیشه سد راه نگاه های دزدکی ات بود

نامه های توی جامیزت هم بود...

ضربدرهایی که
مبصر انگار روی روح و جسمت میکشید...

یک بوی دیگر هم بود..

بوی
گچهایی که تو قرمزش اش را دوست داشتی...

صدای اشنای قدمهای
مراقب که تنت را میلرزاند...

درد تلخ
خط کشهای چوبی...

صدای شق
لیوان تاشو...

بوی
صابون کاغذی...

خنده های مستانه ی زنگ
ورزش و شعر هایی که بلد بودی...

"
عمو زنجیر باف" دستمال پشت سر کی بندازم"

پول خورد های دوست داشتنی و ساندویچهای کثیف...

لباس های یک رنگ و یک شکل...

تصمیم لعنتی
کبری و چوپان بخت برگشته ی دروغگو..

پرتقال فروشی پرتقالهایش از قرار...

پیکی که تو هیچ وقت به "لبخندهایش" نخندیدی...

خودکار
قرمز معلمت...

بودند...

بودند...

بودند و تو هیچوقت بودنشان را نفهمیدی...

همانجور که رفتنشان را نفهمیدی...


.......

....

..

دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 20:04
+5
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
قلبتو عشقتو حستو وقتتو هزینه کن،

که آخرم بره با یکی دیگه تنهایی بشه نسیبمون!

زندگیت یه جزیره بود، قدم زدم در مسیر تو که با لبخند بهم بگی

همه اینا وظیفه بود!؟ یـزیدتـو...#ياس



دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 13:02
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شش حقیقت در جهان :
.
.
.
.
.
.
.
.
1.شما نمیتوانید صابون در چشم خود بریزید
2.شما نمیتوانید تار های موی خود را بشمارید
3.شما نمیتوانید در حالی که زبون خود را در اوردید از بینی خود نفس بکشید
4.شما مورد سوم را انجام دادید
5.شما فهمیدید که قادرید این کارو انجام بدید ولی شبیه یه حیوان با وفا میشید
6.حالا هم لبخند زدی در حالی که سره کار رفتی دلت میخواد جِرم بدی ها ؟
:))))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 22:37
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تو را دیدم
پا به پای دیگری
شاعرانه
قدم میزدی
یاد دارم با من حرف از
روزهای سخت میزدی
تو را دیدم
بر حرف های دیگری
ملیحانه
لبخند میزدی
یاد دارم با من حرف از
فلسفه و منطق می زدی
تو را دیدم
بر لب های دیگری
وقیحانه
بوسه میزدی
یاد دارم یا من حرف از
صداقت و نجابت می زدی
شنیده بودم عشق
خلق و خو را
عوض میکند
پس چرا بر رابطه ما
زیرکانه
برچسب عشق می زدی؟؟؟؟؟؟

#آزاد#





دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 21:36
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

به مشکلاتت بخند تا همیشه موضوعی برای خندیدن داشته باشی


دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 13:44
+1
xroyal54
xroyal54

دلنوشت


وقتي يه زن باهات بحث ميکنه،

قهر ميکنه،

دلش ميگيره،

از دستت گريه ميکنه،

... ميگه...ميگه...ميگه و اشکش سرازير ميشه و ،

مجبورت ميکنه حرفشو گوش بدي،

خوشحال باش!

براش مهمي که اينجوريه!

اگه همش صدات ميکنه،

اگه دوسش داري،

ذوق کن..

چون خيلي دوستت داره ....

سکوت يه زن خيلي معني داره .....

يعني:

خسته شده ...

ديگه کم آورده ..

ديگه تموم شده ..

يعني نا اميـــــــــــــــــــــد شده .....

اگه مردي..

اگه عاشقشي...

قدر مهربونياش رو بدون..

بزار از ابراز عشقش به تو انرژي بگيره ....

بزار واست بخنده و تو بهش بگو که عاشقِ خنده هاشي .....

بهش بگو چقدر دوسش داري .....

زن به همين راحتي آروم ميگيره .....

تو فقط يه کم مـــــــــــــــــــــــــرد باش ...............محکممممممممممممممم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 23:21
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



اینجا شهر غریبیست
لبخند ها ابی هستند
اشکها صورتی
دلتنگی ها خاکستری
نگاهها سیاه
آغوش ها قرمز
اینجا ساعت هم رنگ دارد
اینجا یک رنگی وجودی ندارد
اینجا عاشق شدن به شرط رنگین کمان است





دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 21:11
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



از تو که مینویسم,
ذره ذره های وجودم متبلور میشوند

واژه ها عاشق میشوند
و به سخره میگیرند عقلی را که خنده های شیطانیش گوش زمین را مشکافد...

بگذار بخندد...

بگذار بخندد به چون منی که لحظه لحظه روحم انتظار نیمه اش را میکشد....
نیمه روحی که نمیدانم کجاست...
حتی نمیدانم از آن کیست...

اما چه عاشقانه برایم تفسیر میکند تسخیر شدن را..........
بگذار بخندد....





دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 21:02
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
لیاقت می خواهد واژه " ما " شدن
لیاقت می خواهد "شریک " شدن
تو خوش باش به همین "با هم " بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهایی ام
تو بخند به امروز…
من میخندم به فرداهایت
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 17:26
+2
nanaz
nanaz

زانو نمي زنمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ






گيرم كه باخته ام !!!


 


اما كسي جرات ندارد به من دست بزند يا از صفحه بازي بيرونم بيندازد، شوخي


 


نيست من شاه شطرنجم !!!


 


تخريب مي كنم آنچه را كه نمي توانم باب ميلم بسازم...


 


آرزو طلب نميكنم، آرزو ميسازم... ..


.


لزومي ندارد من هماني باشم كه تو فكر مي كني ، من هماني ام كه حتي فكرش را هم




نمي تواني بكني ...


 


لبخند مي زنم و او فكر ميكند بازي را برده ، هرگز نمي فهمد با هر كسي رقابت نمي


 


كنم...


زانو نمي زنم، حتي اگر سقف آسمان ، كوتاهتر از قد من باشد !


 


زانو نمي زنم، حتي اگر تمام مردم دنيا روي زانوهايشان راه بروند !


 


من زانو نمي زنم






_shooting_date.jpg
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 12:11
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ