یافتن پست: #بخند

nazli
nazli
حکایت آغوشی که سرد شد؛
لبخندی که خشک شد؛
و اشکی که فرو ریخت
حکایت دردهایی که به هیچکس نباید در موردشون چیزی گفت.
حکایت چشمانی که همیشه خیس هستن و باید پنهونشون کنم.
حکایت تمام حرفهای ناگفته ای که باید فرو بدم
حکایت اینهمه غمی که داره روی هم تلنبار میشه و انگار حکمتیه که هیچوقت تموم نشه.
حکایت خشمی که نمیتونم فریادشون کنم.
حکایت بغضی که نمی[!]
حکایت من که باید تنها با این همه مشکل ریز و درشت دست و پنجه نرم کنم.
و مهم تر از همه حکایت تویی که دیگر نمیشناسمت
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 23:37
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
ایستاده و لبخند زنان !
پایش را روی گلویم فشار میدهد …
تنهایی !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 19:02
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



حتی اگر حرفی نبود ؛

شماره‌ام را بگیر و فقط بخند..

وقتی می‌خندی ، زمان می‌ایستد ..

و در زیر پوست‌ام انگار پرنده‌ای‌ست که برای رهایی پرپر می‌زند


دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 20:29
+3
fingliiiiiiii
fingliiiiiiii


روزی انســان از خــدا پرسید:

خدایــا..

اگر همه چیز در سرنوشت ما نوشته شده

پس آرزو کردن ما چه فایده ای داره؟

 

و خـــدا

لبخندی زد و گفــت:

شاید نوشته باشم،
هرچــه آرزو کند
" پس ، بهتـرین ها را آرزو کن "

 
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 20:10
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



مادرم دست به بالشم می کشد
نگاه معنــــــــــی دارش ...
جواب میدهم لیـــــــــــــــــــــــــــــوان آب...
لبخند تلخی میزند و می گویــــــد
لیوان پر از آب را باورکنم یا چشمان قرمزت را ؟؟؟


دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 17:49
+1
sajad258
sajad258
دانشجوی عزیز
وقتی که شما سر کلاس اس ام اس میفرستی من کاملا متوجه میشم.
چون هیچ احمقی به خشتک خودش زل نمیزنه در حالی که لبخند روی لباشه !
دوستدارت استاد!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 16:04
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بچه که بودیم ســــــــــــاده بودیم

ســــــــــــــــــــاده فـــــــــکر میکردیم

ســـــــــــــــــــاده لبخند میزدیم
...
ســــــــــــــــــاده قهر میکردیم

وســــــــــــــــاده آشتـــی میکردیم

خیلی از مـــــــــــا هنوز ساده هستیم

و تاوان این سادگی را هر روز پس میدهیم...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 18:49
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با غمـــ ها می سازمــــ…
باکنایه ها می سوزمــــــــــ…
به آدم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ…
لبخندی تـــلخـــــــ….
خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا…
می شود بگویی کجای این دنیـــــــــــــا جای من استــــــــ…
از تــــــــــــــو و دنـــیایی که آفـــــــــــ[!]
فقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبر
فقط یک قبـــــــــــــــر…
در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ می خــــــــــــواهمـــــــــ
خــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 14:37
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یه چند ماهٍ که جای تو یکی رو پام میشینه
مثه تو غرق لبخنده ولی چشماش غمگینه
بهم زل میزنه تابا نگاهش غرق رؤیاشم
همش ساکت و آرومه تامن خوشبخت تر باشم
نه حرفی میزنه با من نه از من گله ای داره
فقط حس میکنم از عشق ازین بودن بیزاره
یه چند ماهیه جای تو یه ماشین ظرف میشوره
ولی بی عشق و بی شوقٍ آخه ماشینه مجبوره
توکه رفتی غذای من تو کلٍ روز یک وعده س
اونم بی میل و اجباری مگه انگیزه ای هم هس؟
یه چند ماهٍ که جای تو یه قاب عکس رو پامه
تو که از دنیا دل کندی! به جات این عکس باهامه
بردیا نجفی 6/1392





دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 16:40
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
.
بهشت همین جاست ، لازم نیست راه خود را دور کنی
بهشت یعنی کمک کردن به دیگران
پس قدمی در جهت شادی دیگران برداریم
حتی با یک لبخند
یک سلام گرم
یک تماس
یک پیام
یک دلداری
یک دعا
دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 12:59
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ