یافتن پست: #بد

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

سلامتی همه بچه های ایران







‏سلامتی همه بچه های ایران <3‏








آخرین ویرایش توسط 0921903413 در [1393/06/22 - 18:23]
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 18:22
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آغا با کلی ذوق و شوق رفتم پیش بابام نشستم گفتم:

بابا جون 5هزار تومن بده یه شعر خیلی باحال واست بخونم..

برگشت گفت: 20هزار تومن میدم خفه شو.؟!؟!!

من:|:|:|

اعضای خانواده:)))))
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 16:51
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با دیدن عکس نفرات برتر کنکور.. ب این نتیجه رسیدم ک قیافه با رتبه رابطه عکس داره! هرچی قیافه بدتر....رتبه بهتر . . . . . . ای بسوزه پدر خوشگلی ک نذاشت مهندس شم..!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 16:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میدونین خوبی سرعت اینترنت پایین چیه؟ اینه که اگه یه وقت آدرسو اشتباهی زدین کلی وقت دارین تا تغییرش بدین! خخخخخخخخخخ!! D:
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 16:42
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

نسخه اورجینال پسر خاله







‏نسخه اورجینال پسر خاله :v‏







دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 13:09
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

شکموها کدومش؟؟؟







‏شکموها کدومش؟؟؟ <img src=‏" height="395" width="338" />








3 دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 12:48
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

تاسف از این نابرابری


چند روز پیش که از کرج با تاکسی به تهران میرفتم ، در اتوبان از شدت گرما، شیشه پنجره جلو را پایین کشیدم و باد شدیدی داخل ماشین آمد ، درحال لذت بردن از بادی بودم که در موهایم میپیچید که یادم افتاد سه خانم جوان عقب نشسته اند، وقتی برگشتم که بپرسم باد اذیتشان میکند یا نه، با صحنه ای روبرو شدم که به عنوان یک پسر ایرانی از خودم خجالت کشیدم : هر سه نفر با وجود گرمای شدید لباس های زیاد به تن و مقنعه و روسری به سر داشتند و بدون اینکه متوجه من یا باد شوند از پنجره به بیابان های بین تهران و کرج خیره شده بودند... برگشتم و شیشه را دوباره بالا کشیدم... تنها کاری که از من بر می آمد این بود که این لحظه را غمگنانه به ثبت برسانم...متاسفم.

دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 12:13
+2
عباس
عباس

بیا کنارم سربنازبی تو بیا کنارم زیر تاق مهتاب اتش ببازیم به نسیم دریا غزل برقسیم تا طلوع فردا بیای کنارم ساغه ی بهاره رو فرش برگو پولک ستاره خمار شعرم میشکنه پیش تو عجب شرابی نفس تو داره گل بهارم در انتظارم هریق سبزی بیا کنارم . تن هریرت جوی عطر جاری صدای گرمت حیرت غناری بزار بگیرم مثل تور دریا تورو درا عاقوش ماهی فراری بیا کنارم سربنا بی تو بیا کنارم زیر تاق مهتاب اتش ببازیم به نسیم دریا غزل برقسیم تا طلوع فردا گل بهارم در انتظارم هریق سبزی بیا کنارم اگه بدونن ابر بادو بارون چه دل نواز این شب مهربون هوجوم میارن روی چورت کوچه صدای شهرو میبرن آسمون غروب گذشتو شب رسید به نیمه تب تو میخواد گل سرخ هیمه بگو بخوابن همه اهل دنیا هنوز یه نیمه موند از شب ما گل بهارم در انتظارم هریق سبزی بیا کنارم گل بهارم در انتظارم هریق سبزی بیا کنارم بیا کنارم

دیدگاه  •   •   •  1393/06/21 - 19:37
+9
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﮔﺮﻭهاى درﺍﯾﺮﺍﻥ ......

نادر : ﺳﻼﻡ ﺑﻩ ﻫﻤﻪ

ﭼﺮﺍ ﮐﺴﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﻩ ؟

ﺍﻭﮐﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ؟ ﺑﺎﯼ

ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺑﻌﺪ .

ﺳﺎﻧﺎﺯ : ﭘﺨﺨﺨﺦ

ﻋﻠﯽ : ﺳﻼﻡ ﺧﺎﻧﻮﻡ

ﺣﺴﯿﻦ : ﺳﻼﻡ ﮔﻠﻢ

ﺣﺎﻣﺪ : ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ

ﻣﻬﺪﯼ : ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ

ﺟﻌﻔﺮ : ﺳﻼﻣﻤﻤﻢ

ﺍﺻﻐﺮ : ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ

ﻣﺤﻤﺪ : ﺳﻼﻡ ﺏ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻫﺖ

ﺍﺷﮑﺎﻥ : ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﯼ

ﻣﻬﺮﺍﻥ : ﺳﺴﺴﺴﺲﻻﻣﻤﻢ .

ﺯﻫﺮﺍ : ﺳﻼﻡ ﺍﺟﯽ

ﺳﺎﻧﺎﺯ : ﺱ

ﺩﺧﺘﺮ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺪﺑﺨﺖ خاک توسرتون
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/21 - 19:15
+8
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به ع[!]ایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست....


2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 18:21
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ