یافتن پست: #بزرگ

shiva joOoOoOn
shiva joOoOoOn
در عرض این سه سال ، سر تا سر آرزوهای من ، اشکها و اشکهای پنهانی من ،
بازیچه ی خنده ها ، محبتها و پایکوبی های ساختگی بود ....
در عرض این مدت هرگز فرصت اینکه چند دقیقه از ته دل به خاطر سیه
روزی خودم اشک بریزم نداشتم ....
تنها یکبار ، تقریبا شش ماه پیش بود که در کشمکش یک درد جانکاه
صمیمانه خندیدم ... اما ، بخدا ، مادر ، اگر بدانی این خنده تصادفی را
چقدر وحشیانه در لرزش لبانم شکستند ... آخ اگر بدانی ....
آری ، مادر جان شش ماه پیش در همان خانه ای که آشیانه حراج تدریجی
ناموس محتاج من بود ، صاحب فرزندی شدم ...
از چه پدری ؟ از چند پدر؟ اینها را هیچ نمی دانم ... اما آنچه مسلم بود ، خدا
برای نخستین بار بزرگترین نعمتها را – نعمت مادر بودن را به من ارزانی
کرد ...
شبی که دخترم به دنیا آمد تا صبح از خوشحالی خوابم نبرد .... برای چند
ساعت همه دردها ، در به دریها ، گرفتاریها را فراموش کرده بودم ....
احساس می کردم زنی نجیبم و در خانه ای محقر و آبرومند برای شوهر
مهربانم طفلی زیبا به دنیا آورده ام ... وفردا صبح پدرش از دیدن او ....
ج
آخ مادر چه می گویم ؟! چه می خواهم بگویم ؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/03/1 - 17:29
+4
roya
roya
در CARLO
و پس از آن، ازدواج می کند و سی سال مثل خر کار می کند مثل خر زندگی می کند ، و مثل خر بار می برد

و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد...!!!

و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به خانه آن دخترش می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/03/1 - 10:05
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
بچه ها فردا امتحان الکترونیک دارم {-51-}
هیچی بلد نیستم {-60-}
دعاکنید واسم {-38-} دعا کنید 20 شم {-26-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/02/31 - 22:25
+7
roya
roya
در CARLO
دختر کوچولو وارد مغازه شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"
دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"
بقال با تعجب پرسید:
چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

--------------

داشتم فکر میکردم حواسمون به اندازه یه بچه کوچولو هم جمع نیس که بدونیم و مطمئن باشیم که
مشت خدا از مشت ما بزرگتره!
دیدگاه  •   •   •  1392/02/31 - 13:14
+4
binam
binam
با سلام به همه دوستان عزیز
میلاد دردانه ی امام رضا علیه السلام
و نور چشم ایشان یعنی امام جواد علیه السلام رو به همه تبریک عرض میکنم
با یک حدیث از این امام بزرگوار هدیه کوچک معنوی به مناسبت این میلاد به شما تقدیم میکنم

قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - : مَنْ أصْغی إلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ فَقَدْ عَبَدَاللهَ، وَ إنْ كانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ.

«مستدرك الوسائل، ج 17، ص 308، ح 5»

امام جواد - علیه السلام - فرمود: هركس به شخصی سخنران علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنانچه سخنور برای خدا و از ـ احكام و معارف ـ خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان ـ و هوی و هوس و مادیات ـ سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.


انشاء الله که همه ما شنوندگان کسانی باشیم که مدح اهل بیت رو برامون میگن و نقل احادیث این بزرگواران رو میکنن


در پناه حق
دیدگاه  •   •   •  1392/02/30 - 21:51
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی یک آدم رو به اندازه یه دنیا واسه خودت بزرگ می کنی کوچکترین اشتباهش بزرگترین ضربه ی زندگیت میشه
دیدگاه  •   •   •  1392/02/30 - 18:02
+3
AmiR
AmiR
انصاف نیست …

دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …

و آنقدر بزرگ باشد …

که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی …
دیدگاه  •   •   •  1392/02/30 - 13:16
+3
AmiR
AmiR
{-7-}{-7-}یه زمانی نمیدونستم دلار چیه ! سکه چیه ! تورم چیه !
بزرگترین دغدغه ی زندگیم این بود که …
آدامس میخرم عکسش تکراری نباشه !
ایکاش میشد برگشت به اون زمان{-7-}{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1392/02/29 - 22:29
+6
roya
roya
در CARLO
دانشگاه: یک دوره چهارساله که ازش چیز بیشتری یادم نمی آید .

طراز: عبارتی که روزی قرار است به کسی بگویید و پشیمان شوید .

قابل اجتناب: دقیقا به کاری می گویند که یک گاوباز انجام می دهد .

لباسشویی: یکی از لوازم خانگی که مخصوص خوردن جوراب است .

اعصاب : چیزیست که هیچکس ندارد ولی توقع دارند تو داشته باشی.

خلاق: آدمی که حداقل بیست دلیل برای انتخاب روش ابلهانه خود دارد.

بزرگسال: فردی که از سن رشد طولی گذشته و مشغول رشد عرضی است.

لوازم آرایشی: ابزاری که زن زیبا را زشت و زن زشت را زشت تر نشان می دهد.

عشق: یکی از خفن ترین بیماری های بشر که تنها راه از بین رفتنش، ازدواج است.

مالیات: می گویند باید با لبخند پرداخت کرد، اما من امتحان کردم، نقد می خواستند.

منوآل (هلپ): قسمتی از رایانه که به شما در یافتن سوال های بیشتر کمک می کند.

قبر: مکانی برای استراحت متوفی تا وقتی که سر و کله یک باستان شناس پیدا شود.

بیماری خوشخیم: یک بیماری که قرار نیست به این زودی ها از دستش خلاص بشوید.

هر ننه قمری : کلمه ای عمده ی ایرانیان از آن برای خطاب کردن سایرین استفاده میکنند
دیدگاه  •   •   •  1392/02/29 - 14:01
+3
roya
roya
در CARLO
گفتم : خدا آخه این همه سختی ؟ چرا ؟
گفت : * ان مع العسر یسرا *
" قطعا به همراه هر سختی آسانی هم هست. " (شرح/6)

گفتم : واقعا ؟
گفت : * فان مع العسر یسرا *
" حتما به همراه هر سختی آسانی هم هست. " (شرح/7)

گفتم : خوب خسته شدم دیگه ...
گفت : * لا تقنطوا من رحمة الله *
" از رحمت من نا امید نشو . " (زمر/53)

گفتم : انگار منو فراموش کردی ؟
گفت : * فاذ کرونی اذکرکم *
" منو یاد کن تا تو رو یاد کنم. " (بقرة/152)

گفتم : تا کی باید صبر کرد؟
گفت : * و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبآ *
" تو چه می دونی ! شاید موعدش نزدیک باشه " (احزاب/63)

گفتم : تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چکار کنم؟
گفت : *و اتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله *
" کارهایی رو که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خودم حکم کنم. (یونس/109)

ناخواسته گفتم : الهی و ربی من لی غیرک
گفت : * الیس الله بکاف عبده *
" من هم برای تو کافی ام " (زمر/36)
دیدگاه  •   •   •  1392/02/29 - 13:29
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ