یافتن پست: #بزرگ

M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
هیچ وقت یادم نمیره یه بار معلممون یکی رو گرفت مث الاغ زد از کلاس انداخت بیرون. بعدش پشیمون شد گفت آخه بچه‌ها شما چرا اذیت میکنید که مجبور شم بزنمتون.
شما مث بچه‌ای خودم میمونید. حالا برید اون دوستمون رو که زدمش صدا کنید بیاد تو. آقا پسره اومد تو، معلمه بهش گفت چرا آخه اذیت میکنی
چرا کاری میکنی که مجبور شم بزنمت. چرا آخه. ها. چرا آخه. یهو دوباره شروع کرد پسره رو زدن ، پسره سری دوم از سری اول بیشتر کتک خورد...
ما هم مونده بودیم بخندیم یا لخت شیم سینه بزنیم ؛ با یه همچین معلمایی بزرگ شدیم :|
دیدگاه  •   •   •  1392/02/28 - 12:16
+3
roya
roya
در CARLO
* تا حالا دقت کردین چرا با موسیقی سنتی نمیشه رقصید؟

* تا حالا دقت کردین چرا اکثر ماشینها یا سفیدن یا سیاه یا نقره ای؟

* تا حالا دقت کردین چرا نمیشه با کت و شلوار کتونی پوشید؟

* تا حالا دقت کردین چرا زنها وقتی رژلب می زنن گردنشون رو به سمت آینه دراز می کنن؟

* تا حالا دقت کردین چرا مردم تو تاکسی راجع به سیاست صحبت میکنن؟

* تا حالا دقت کردین چرا وقتی خانومها به تقاطع می رسن بجای ترمز رو گاز فشار میارن؟

* تا حالا دقت کردین چرا قسمت مردانه اتوبوس بزرگتر از قسمت زنانه است؟

* تا حالا دقت کردین چرا تو اتوبان دست انداز میذارن؟

* تا حالا دقت کردین چرا کسی برای صبحونه کسی رو مهمون نمیکنه؟

* تا حالا دقت کردین چرا پشت کامیونها شعر می نویسن ؟

* تا حالا دقت کردین چرا با پیتزا دوغ نمیخورن؟

* تا حالا دقت کردین چرا با اینکه همه فضولند از فضولی بدشون میاد؟

* تا حالا دقت کردین چرا مردها ترجیح میدن گم شن اما آدرس نپرسن؟

* تا حالا دقت کردین چرا بچه ها همه خانوما رو خاله خودش میدونه ؟

* تا حالا دقت کردین وقتی خودکارت قطع میشه یه جا دیگه تستش میکنی مینویسه ، ولی دوباره جای قبلیش میخوای بنویسی نم
دیدگاه  •   •   •  1392/02/28 - 09:25
+3
roya
roya
در CARLO
ﻫﯿﭻ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺨﻮﺭﻩ

ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﮐﺴﭙﻠﻮﺭﺭ، ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻪ،

ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﮕﻪ !
دیدگاه  •   •   •  1392/02/26 - 12:09
+4
roya
roya
در CARLO
به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشه نه شعور لازم برای خاموش ماندن.
دیدگاه  •   •   •  1392/02/26 - 10:10
+3
roya
roya
در CARLO
سلام مهربون وارد خونه شد و چشمش که به دیوار افتاد بهت زده شد! دختر کوچولو تکه بزرگی از کاغذ دیواری رو کنده بود! نتونست خودش رو کنترل کنه و حسابی سرش داد زد و ... فردا روز پدر بود. دخترک ، قوطی کوچولوئی رو که با کاغذ دیواری کادو پیچ کرده بود آورد و گفت : بابائی روزت مبارک ، خیلی دوستت دارم. خدای من! حالا چکار کنم؟ همون طور که کاغذ دیواری رو از دور قوطی باز می کرد ، ذهنش مشغول اتفاق دیروز بود. در قوطی رو باز کرد. خالی بود! بازعصبانی شد و گفت : این که خالیه! و جواب شنید که : پره پدر! پر از بوس! باباجون چند ماهه هر وقت که می خوام بخوابم این قوطی رو محکم بغل می کنم و کلی بوس واسه تو می ذارم توش ، بوس هام رو ندیدی؟! پدر که خیلی شرمنده شده بود ، فکر می کرد چجوری باید رفتارهای غلطم رو جبران کنم؟ سه روز بعد ، دختر کوچولو در سانحه ای جونش رو از دست داد. و پدر موند و اون قوطی. شب ها قوطی رو محکم بغل می کرد و یکی یکی بوسه های خیالی رو از توش در می آورد و روی گونه هاش می گذاشت و پهنای صورتش رو اشک می پوشوند... ولی یادمون باشه تا عزیزامون هستند و هستیم ، رد عشق رو هم تو زندگی هامون ببینیم و بگذاریم.
دیدگاه  •   •   •  1392/02/25 - 16:26
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
پسر داييم با يه دختري دوست شد،

چند وقت پيش شوخي شوخي رابطشون جدي شد!!!

دختره ديوونش شده، جوري که با تيغ رو دستش نوشته رامتين

الان يه هفته ست بزرگ هاي فاميل جلسه ميگيرن

که چطور به دختره بگن بت دروغ

گفته، اين اسمش رامتين نيست مسعوده !!! {-7-}{-33-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/02/24 - 19:06
+4
AmiR
AmiR
خدا صداموووووووووووووووووووووووووووووووووو
میشنوی دارم میگم خسته شدم خسته از بس دروغ ستم کفر و...........
دیدم آه ای خدای که میگن بزرگه خودش صلاح بندهاشو میدونه
آخه من چه گناهی کردم یجوری بهم بگو..........................{-47-}{-47-}{-47-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/02/24 - 18:46
+3
binam
binam
وقتی که قطره های اشک آرام آرام بر روی گونه هایم میریزد
وقتی نگاه خسته ی خودم در آیینه ی اتاق تنهاییم مرا به ترس می آورد
وقتی تار موی سپیدم در تلاطم تارهای سیاهم از دید دیگران پنهان می شود
وقتی هزاران درد را با تنی خسته تنها خودم به دوش میکشم
وقتی مجبورم کنار والدینم نقش فرزند شاد را بازی کنم
تنها چیزی که باعث می شود قلبم به تپش ادامه دهد
وجود توست
در کنار سجاده که هیچ حتی در هر لحظه هم نیازی به نقش بازی کردن نیست
نیاز به بازگو کردن نیست
تو خوب میدانی از هرآنچه در من میگذرد
این است که هنوز با عصای بندگی ات روی پاهایم ایستاده ام
و اشک ها و نگاه ها و تار موهای سپید و درد ها را تحمل میکنم
خوب است که تو انسان گونه مرا نگاه نمیکنی
خوب است که نیازی به توجیح ندارم در برابر بزرگواری چون تو
هر قدر دلم گرفته باشد همین که تو هستی کافی است
هرگز نمیتوانم زندگی بدون تو را حتی لحظه ای تصور کنم
گاهی همین جمله کافی است
که نه بخاطر اینکه مانند تو تنهام
نه بخاطر اینکه هر روز به من روزی میدهی
نه بخاطر اینکه این همه نعمت در اختیارم میگذاری
بلکه فقط و فقط
بخاطر بودنت
دوستت دارم خدایا!
دیدگاه  •   •   •  1392/02/24 - 15:34
+3
امیرحسین
امیرحسین
مردای بزرگ اِراده میکنند و مردای کوچک آرزو میکنند.
دیدگاه  •   •   •  1391/01/18 - 23:03
+9
ALI SHABAN
ALI SHABAN
حمید عسکری، مازیار فلاحی و گروه «سون» در سالن ۵ هزار نفری کانادا به اجرای برنامه می‌پردازند
_________________________
ستاره های پاپ به کانادا می روند!

عسگری: هیچکس نمی‌تواند با این پکیج رقابت کند!

موسیقی ما - بهمن بابازاده: با شروع نیمه ابتدایی سال‌‌ همان طور که پیش بینی می‌شد خواننده‌ها و چهره‌های پر طرفدار پاپ تور برنامه‌های زنده‌شان را با تدارکات وسیع، برنامه ریزی کرده‌اند که به نظر می‌رسد بازار داغ کنسرت‌ها به خارج از کشور هم سرایت کند و هنرمندان داخلی برنامه‌های فراوانی را در سرتاسر جهان به اجرا در بیاورند.

با توجه به اینکه هنوز برنامه اجراهای داخل کشور اعلام نشده، با قاطعیت نمی‌شود در مورد کنسرت‌های داخل کشور صحبت کرد اما در روزهایی که رسانه‌ها در تعطیلات ابتدای سال به سر می‌بردند خبری کوتاه در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های پیش فروش بلیت‌های کنسرت منتشر شد که باعث خوشحالی زاید الوصف مخاطبان موسیقی خارج از کشور شد و بازتاب‌های فراوانی را هم به خود دید:
.:: ادامــــــــ ـ ـ ـ ـــه در دیــــــدگــ ـ ـ ـ ـ ــــاه ::.
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/18 - 19:35
+9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ