یافتن پست: #بغض

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بزرگترین مصیبت میدونید چیه ؟
اینکه کسی نتونه احساسشو بیان کنه
نه اینکه شعر بگه نه
نه اینکه قطعه ادبی بگه نه
فقط با کلمات طوری حرف بزنه که مخاطبش
اونطرف مثلا اگه جاش گرمه وطرفش میگه
سردمه
سرمارو احساس کنه
گاهی حتی کلمه هم لازم نیس
فقط روح ها به هم میپیوندند
واصلا حرفی زده نمیشه
میبینی دوستت که مجازیه
مثلا تهرانه یا همدانه یا شیرازه
یعنی کیلومتر ها فاصله داره
ودرست تو لحظه ای که تو به فکر چیزی هستی
یه یاداشت برات میفرسته
دقیقا اونیه که میخواستی
فدای همه دوستایی که روحشون بسته به جونمه
ومن خوشبختم
خوشبختم که شما ها رو دارم
باور کنید اگه این نوشته ها نبود
اگه اون کامنتها ویاداشتها وپیامها نبود
خیلی وقت پیشا ترکیده بود
این اتشفشان بغضهای گلوگیرم
دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 16:27
+3
alireza
alireza
من صبورم اما اینن بغض گران صبر چه میداند چیست؟؟؟؟؟؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 00:01
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

هر وقت شارژ ایرانسل میگیرم یاد رتبه ی کنکورم میفتم
اونوقت بغض گلومو میگیره


دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 21:13
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



نیازی نبود وجود نا آرامم را آرامش بخشی

دستت را در دستم بگذاری

نگاهت را درچشمان غمگینم بدوزی

صدای نامنظم تپیدن قلبم رابشنوی

بغض را از صدایم بگیری وعاشقانه در گوشم زمزمه کنی

که دوستم داری

به هیچ کدام نیازی نبود

فقط به من اطمینان می دادی که قلبت تا ابد مال من می ماند

همین برایم کافی بود بی معرفت .....





دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 19:20
+6
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
دلم هوس یک یک دوست قدیمی کرده یه رفیقِ شش دانگ یه آرامِ دل

کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده

و دیگر محک زدن و زیر و رو کردنی در کار نباشه .

رفیقی که

من نگم و او بشنوه…

بخندم و حجــم بغضم رو در خنده ام ببینه…

رفیقی که بگم برو ، اما بمونه که نره


دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 12:24
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



بسته راهِ نفسم بغضُ و دِلم شعلهِ وَر است
چون یتیمی كه بهِ او،
فُحشِ پدر
داده كسی...




دیدگاه  •   •   •  1392/09/11 - 19:26
+4
behzadsadeghi
behzadsadeghi
من یاد گرفته ام، وقتی بغض میکنم وقتی اشک میریزم منتظر هیچ دستی نباشم.... من یاد گرفته ام که اگر زمین میخورم خودم برخیزم..... من یاد گرفته ام که همه رهگذرند همه حتی تو .......!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/11 - 00:20
+5
behzadsadeghi
behzadsadeghi
کاش میدانستم چه کسی سرنوشت را برایم بافته .... آنوقت به او میگفتم : یقه را آنقدر تنگ بافته ای ؛ که بغض هایم را نمیتوانم فرو دهم ... !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/11 - 00:08
+5
AmirAli
AmirAli
نبود… ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪ … ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪ … ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪ … ﻣﻬﺮ ﺷﺪ … ﮔﺮﻡ ﺷﺪ...ﻋﺸﻖ ﺷﺪ … ﯾﺎﺭ ﺷﺪ … ﺗﺎﺭ ﺷﺪ … ﺑﺪ ﺷﺪ … ﺭﺩ ﺷﺪ … ﺳﺮﺩ ﺷﺪ...ﻏﻢ ﺷﺪ … ﺑﻐﺾ ﺷﺪ … ﺍﺷﮏ ﺷﺪ … ﺁﻩ ﺷﺪ … ﺩﻭﺭ ﺷﺪ … ﮔﻢ ﺷﺪ
...ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/10 - 22:08
+5
AmirAli
AmirAli
گاهی بی صدا نگاهت میکنم …

مرا ببخش برای این نگاه های پنهانی ،

شاید اگر بغضم فرو نشیند

صدایت کنم …

.
دیدگاه  •   •   •  1392/09/9 - 19:29
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ