یافتن پست: #بو

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هر ﻣﺎﺩَﺭﯼ ﻣَﻨﻮ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ
.
.
.
.
ﺗﻮ ﺩِﻟِﺶ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ این عروس مﻦ ﺑﻮﺩ
ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﻮﯼ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺴم
حالا شوماها هــــــــــــــی غفلت کنین^__^
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 13:06
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنــــفـــس آغاز دوباره ی زندگیست
عشـــــــــق لحظه ی زیبای پرواز است
و
دوســــــــــت دل سپردن به تمام زیبایی هاست...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خــــدا رو شـــــکر که تو یکی هیچــــکدوم نیستی وگـــرنه دنــــیام نـــابود بود... ^_^
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:40
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به دخترتوخیابون گفتم خانم ببخشید ساعت چنده؟
یهو برگشت اشک توچشماش جمع شد و ساعتشو در اورد گفت عزیزم قابل تو رونداره فدات شم !! توفقط منو بگیر!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
منم مث پلنگ مازندران با نهایت سرعت فرارکردم!!!!
امنیت اجتماعی برا پسرا کم شده ناموسن
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:34
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زن با عصبانیت پای تلفن : “این موقع شب کدوم گوری هستی تو؟!”

مرد : “عزیزم ، اون فروشگاه طلافروشی رو یادته

که از یه انگشتر الماس نشان ش خوشت اومده بود و گفتی برات بخرم

اما من اون روز پول نداشتم ولی بهت گفتم که روزی حتما این انگشتر مال تو میشه عزیزم…؟! “

زن با صدای ملایم و خوشحالی بسیار : ” بله عشقم…”

مرد : “من تو رستوران بغل دستیش دارم شام میخورم!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:33
+4
mohamadjavad
mohamadjavad
چوپان قصه مادروغگو نبود.اوتنهابود.وازفرط تنهایی فریاد گرگ سرمیداد.افسوس که کسی تننهایی اش رادرک نکردوهمه درپی گرگ بودند.دراینن میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:27
+6
mohamadjavad
mohamadjavad
جسدآنکه میگفت برات میمیرم.پیداشدجالب اینجاست درآغوش دیگری جان داده بود
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 11:53
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه دوست پسر مهربون هم نداریم وقتی که اعصابمون خورده کنارمون باشه و خودشو دلقک کنه که ما بخندیم و اروم بشیم. ماهم یه دونه بخوابونیم زیر گوشش که دیگه از این لوس بازیا در نیاره.والاوقتی ادم
اعصابش خرده <img src=(" title=":((" /> بیشعور ...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 19:22
+8
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







وجداناً اگه فقط یكبار تو بچگیات

از این ساعت هایِ مارك دار ساختی






4 دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 19:19
+10
mohamadjavad
mohamadjavad
ایناکه توخیابون راه میرن ویهو باخودشون میخندن...آدمای ان کهه با خاطره هاشون زنده ان دیونه نیستن فقط یکم خسته ان
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 19:18
+7
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
بابا گفتن امروز روز دختره نه در این حد دیگه.....
.
.
.
.
.
از صبح من هر دختری رد میشه یه شکلات بهش میدمو روزشو بهش تبریک میگم...
.
.
.
.
آمار تقریبی روزهای قبل که روز دختر نبود تا شب20 نفر
.
.
.
.
آمار تقریبی امروز  تا بعد از ظهر 60 نفر................
.
.
.
.
شکلاتام تموم شده الان نفری یه بن میدم که برن از کارخانه بگیرن
.
.
.
.
.
نشانی کارخانه:

تبریز کارخانه داداش برادر{-7-}
5 دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 15:55
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ