*elnaz* *
میخواهم مدتی نباشم...
میخواهم مدتی ساکت باشم،
حرف نزنم
بروم یک گوشه دراز بکشم،
چشمانم را ببندم به روی این دنیا
و از زمین و آدم هایش دور شوم،
میخواهم سفری به رویاهایم داشته باشم،
مدتی آنجا بمانم تا دوباره به آرامش خیالی ام برسم،
از دورویی مردم خسته ام،
روحم یخ بسته است،
دیگر بوی مرگ را احساس میکنم....
♥ نگار ♥
دوستایه گلم حلالم کنید...
ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻤﺘﻮﻧﻢ! .
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺍﺯﭼﻰ ﺑﮕﻢ ﻭ ﺍﺯﮐﺠﺎﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯﺗﻤﺎﻡ ﺍﻣﻴﺪﻡ
ﻧﺎﺍﻣﻴﺪﺷﺪ ... .
ﺍﻣﺮﻭﺯﺑﻌﺪﺍﺯ 1 ﻣﺎﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺁﺯﻣﺎﻳﺸﻤﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﮏ
ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ﺍﻣﺎ ﺩﮐﺘﺮ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰﻭ ﻭﺍﺿﺢ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﻯ ﮐﺎﺵ
ﻧﻤﻴﮕﻔﺖ !! .
ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺳﺨﺘﻰ ﺭﻭﺳﭙﺮﻯ ﻣﻴﮑﻨﻢ . .
ﻫﻴﭽﮑﺲ ﺍﺯﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺩﺍﺩﻧﻢ ﺧﺒﺮﻧﺪﺍﺷﺖ .. .
ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺗﺎﻗﺒﻞ ﺍﺯﺍﻳﻨﮑﻪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﻢ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﮕﻢ ... .
ﺍﻻﻧﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮﺍﺯﺍﻳﻦ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻢ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ
ﻓﻘﻂ ﭼﻴﺰﺍﻳﻰ ﮐﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﻭﻣﻴﻨﻮﻳﺴﻢ : ﺩﺭﺑﺪﻧﻪ ﺗﻮ ﻳﻪ
ﻧﻮﻉ ﮐﺮﻡ ﻭﺟﻮﺩﺩﺍﺭﻩ
ﮐﻪ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻴﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﺗﻮ
ﺳﺮﮐﺎﺭ ﻣﻴﺬﺍﺭﻱ ﻫﻴﭻ ﺟﻮﺭﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﺮﻣﺎ ﻧﺎﺑﻮﺩﻧﻤﻴﺸه!