یافتن پست: #بو

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
زنی با صورت کبود رفت سراغ دکتردکتر پرسید: چی شده؟
زن گفت: دکتر، هر وقت شوهرم مست می یاد خونه، منو زیر مشت و لگد می گیره دکتر گفت
هر وقت شوهرت مست اومد خونه
یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن
و این کار رو ادامه بده
دو هفته بعد، زن با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت
زن گفت: دکتر، قرقره چای سبز فوق العاده بود
هر بار شوهرم مست اومد خونه
من شروع کردم به قرقره کردن چای سبز وشوهرم دیگه به من کاری نداشت
و الان رابطمون خيلی بهتر شده
حتی اون كمتر مشروب می خوره
دکتر گفت می بینی؟ اگه جلوی زبونت رو بگیری، خیلی چیزا حل می شن
دیدگاه  •   •   •  1393/07/2 - 17:16
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شما یادتون میاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ...
دیدگاه  •   •   •  1393/07/2 - 14:42
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







بگذار صدای گام هایت در گوش باد بپیچد …
آرام آرام ، بیا ….
در مسیر نسیمِ عشق …
درِ کنعانِ دلم …
چهارتاق به رویِ بویِ پیراهنت باز است …






دیدگاه  •   •   •  1393/07/2 - 14:30
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دیدید بچه های ۲-۳ ساله این دوره وقتی میخوان برن مسافرت
صندلی عقب تشک و بالشت واسشون باید بذاری
تبلت داشته باشن که بازی کنن،
مانیتور پشت صندلی باشه تا کارتون مورد علاقه شون رو ببینن…
اونوقت ما که میخواستیم بریم مسافرت بلیط اتوبوس که برامون نمی خریدن هیچی
جلوی پاشون یا تو راهروی اتوبوس می خوابوندنمون
هر کی هم رد می شد یه لگد بهمون می زد .
حالا سوال من اینجاست آیا اون موقع ها یونیسف وجود نداشته ؟
آیا الان میشه حقمون رو پس بگیریم آیا ؟
دیدگاه  •   •   •  1393/07/2 - 14:28
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از سخت ترین خداحافظی ها خداحافظی با وای فای خونست که تا سر کوچه باهاش کانکت بودی... لا مصب از جدایی نادر از سیمین هم بدتره......
دیدگاه  •   •   •  1393/07/2 - 14:25
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
پسر: یه بوس میدی؟
دختر: قبل از ازدواج نمیزارم منو ببوسی...!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
پسر: ازدواج کردی بهم زنگ بزن بیام ببوسمت، قول دادیا...!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/07/1 - 15:14
+6
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
یادش بخیر
.
.
.
.
.
بوی رب گوجه همسایه توی حیاط ، لواشک پهن کرده تو سینی و سفره رو پشت بوم
دیدگاه  •   •   •  1393/07/1 - 15:12
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻼﻕ ﺷﺪﻧﺎ O_o
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻃﺮﻑ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ( ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ )
ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻨﯽ ﭼﯽ ؟؟
ﮔﻔﺖ : ﺧﯿﻠﯽ ﮔﯿﺠﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺎﺣﻞ ﺩﯾﮕﻪ...!!! :|
دیدگاه  •   •   •  1393/07/1 - 13:42
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ساعت یه بند پای نت بودم هیچیم نشد …
تا کتابمو باز کردم ...
گشنم شد...
کلیه هام به کار افتاد...
خوابم گرفت...
حالت تهوع گرفتم...
و….
کم مونده بود سرطان بگیرم که …
دیگه کتابمو بستم... !
والللاااا...
از سلامتیم که واجب تر نیست ...!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/31 - 20:04
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کاش می شد وقتی عشقت خیلی خوب و مهربون میشه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بهش تافت بزنی ، همون جوری بمونه
دیدگاه  •   •   •  1393/06/31 - 19:58
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ